کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قطلب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قطلب
لغتنامه دهخدا
قطلب . [ ق َ ل َ ] (ع اِ) درختی است که در کوههای شام بسیار میروید. برگهائی باریک و نرم و سخت سرخ دارد و دانه های آن چون انگور سبز است و هرگاه برسد چون یاقوت سرخ بود و بوی آن خوش است و طعم آن شیرین و هرگاه جویده شود تفاله ٔ آن چون کاه گردد. یکی ِ آن ق...
-
جستوجو در متن
-
جنی احمر
لغتنامه دهخدا
جنی احمر. [ ] (اِ مرکب ) ثمر قطلب است . (فهرست مخزن الادویة) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قطلب شود.
-
قطلبة
لغتنامه دهخدا
قطلبة. [ ق َ ل َ ب َ ] (ع اِ) یکی قطلب . (اقرب الموارد). رجوع به قطلب شود.
-
بج
لغتنامه دهخدا
بج . [ ب ُج ج ] (اِ) جناالاحمر. مطرونیه . قطلف (قطلب ) . به لغت اندلس نام قطلب است . درختی که میوه ٔ آن سرخ رنگ است .
-
قویادوس
لغتنامه دهخدا
قویادوس . (معرب ، اِ) قطلب . (فهرست مخزن الادویة).
-
قوماریس
لغتنامه دهخدا
قوماریس . [ ] (معرب ، اِ) معرب قطلب است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
بوخنو
لغتنامه دهخدا
بوخنو. [ ] (اِ) حناء احمر. قطلب . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
قوماروس
لغتنامه دهخدا
قوماروس . [ ] (معرب ، اِ) معرب یونانی کمارس . بصل است و گفته اند که قاتل ابیه است . || قطلب را نیز گویند. (فهرست مخزن الادویه ).
-
فرودوماهان
لغتنامه دهخدا
فرودوماهان . [ ] (اِ) قطلب . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). نوعی توت فرنگی . رجوع به فرهنگ دزی ج 2 ص 263 شود.
-
حناء احمر
لغتنامه دهخدا
حناء احمر. [ ح ِن ْ نا ءِ اَ م َ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قَطلَب . (اقرب الموارد). شیرزا. بوخنو. شماری . فیعب . عصیرالدب . قاتل ابیه . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به قاتل ابیه و قطلب شود.
-
عصیرالدب
لغتنامه دهخدا
عصیرالدب . [ ع َ رُدْ دُب ب ] (ع اِ مرکب ) شماری . (فهرست مخزن الادویة).حناء احمر. قطلب . رجوع به شماری و حناء احمر شود.
-
مطرونیة
لغتنامه دهخدا
مطرونیة. [ م َ نی ی َ ] (معرب ، اِ) مأخوذ از اسپانیایی . مادرون بج . حماالاحمر قطلب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
قاتل ابیه
لغتنامه دهخدا
قاتل ابیه . [ ت ِ ل ِ اَ ] (اِ مرکب ) نباتی است که مگس کشد و قابض است . بنگ . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). بنج . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی و قرابادین ). نزد بعضی بیداسقان و نزد جمعی قطلب است . معنی او به لغت پارسی چنان باشد که کشنده ٔ پدر خویش و او را قرناروس هم...
-
شماری
لغتنامه دهخدا
شماری . [ ش ُ ] (ص نسبی ) عددی . (یادداشت مؤلف ). || حساب کننده . (ناظم الاطباء). || معدود. معدوده . کوتاه . کم . متناهی . محدود. (یادداشت مؤلف ) : زیرا که همی هر چگونه باشدهم بگذرد این مدت شماری . ناصرخسرو.تویی علت عمر جاوید، ارچه همی خواهی از خلق...