کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قطعات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قطعات
/qata'āt/
معنی
= قطعه
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قطعات
فرهنگ فارسی معین
(قَ طَ) [ ع . ] (اِ.) جِ قطعه .
-
قطعات
لغتنامه دهخدا
قطعات . [ ق َ طَ ] (اِخ ) دهی از دهستان آتش بیگ بخش سراسکند شهرستان تبریز واقع در 28000 گزی جنوب باختری سراسکند و 15000 گزی خط آهن مراغه به میانه . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است . 197 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن ...
-
قطعات
لغتنامه دهخدا
قطعات . [ ق َ طَ ] (اِخ )دهی از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 50 هزارگزی شمال باختری الیگودرز و 13 هزارگزی باختر شوسه ٔ شاه زند به ازنا. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است . 83 تن سکنه دارد. آب آن از چاه و قنات و محصول آن غ...
-
قطعات
لغتنامه دهخدا
قطعات . [ ق ُ طُ ] (ع اِ) (... الشجرة) کرانهای گره درخت که بعدِ بریدن از آن بیرون آید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و به این معنی به فتح طاء نیز آمده . (منتهی الارب ). || ج ِ قطیع، و آن شاخی است که از آن تیر سازند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رج...
-
قطعات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی جمعِ قِطعَة] qata'āt = قطعه
-
واژههای مشابه
-
illustrated parts catalogue, IPC, illustrated parts breakdown, IPB, illustrated parts lists, IPL
تصویرنامۀ قطعات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] فهرست قطعاتی که سازندگان هواگرد یا موتور یا قطعه تهیه میکنند
-
قطعات شکسته
دیکشنری فارسی به عربی
حطم
-
electronic cycling, e-cycling
بازیافت قطعات الکترونیکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] استفادۀ مجدد از قطعات الکترونیکی به جای دور انداختن آنها
-
به قطعات تقسیم کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حزمة
-
بریدن به قطعات کوچک
دیکشنری فارسی به عربی
نرد
-
قطعات کوچک و نامنظم سنگ
دیکشنری فارسی به عربی
جص
-
متخصص و متبحر در گلچین قطعات ادبی
دیکشنری فارسی به عربی
جامع المختارات الادبية
-
واژههای همآوا
-
قطاعة
لغتنامه دهخدا
قطاعة. [ ق َ ع َ ] (ع مص ) سخن نتوان گفتن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): قَطُعَ الرجل ُ قَطاعَةً؛ لم یقدر علی الکلام . (اقرب الموارد). || کم شدن زبان درازی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).