کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قطرهچکان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
dropper, instillator
قطرهچکان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] لوله یا افزارۀ سادهای که از آن برای چکاندن قطره استفاده میکنند
-
واژههای مشابه
-
قطره چکان
فرهنگ فارسی معین
( ~ . چِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) وسیله ای برای ریختن مایعات به صورت قطره قطره .
-
قطره چکان
لغتنامه دهخدا
قطره چکان . [ ق َ رَ / رِ چ َ /چ ِ ] (اِ مرکب ) لوله ٔ باریک شیشه ای است که یک انتهای آن خیلی باریکتر شده است و انتهای دیگر آن به لوله ٔ لاستیکی سربسته ای متصل میباشد. طبق قرارداد بین المللی قطر داخلی لوله ٔ خیلی باریک قطره چکان 0/6 میلیمترو قطر خارج...
-
قطره چکان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] qatrečekān آلتی شیشهای یا پلاستیکی برای برداشتن یا ریختن مقدار خیلی کمی از یک مایع.
-
چکان
لغتنامه دهخدا
چکان . [ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که در 36 هزارگزی شمال الیگودرز واقع است . کوهستانی است با هوای معتدل که 504 تن سکنه دارد. آبش از چاه و قنات . محصولش غلات ، پنبه و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو ...
-
چکان
لغتنامه دهخدا
چکان . [ چ َ /چ ِ ] (نف ، ق ) بمعنی چکنده . (آنندراج ). چکنده . (شرفنامه ٔ منیری ) : قی افتد آن را که سر و ریش تو بیندزان خلم و زان بفچ چکان بر سر و رویت . مایعی که در حالت چکیدن باشد. (ناظم الاطباء). در حال چکیدن . حالت فروافتادن قطرات مایع از هر قب...
-
چکان
لغتنامه دهخدا
چکان . [ چ ِ ] (حرف ربط + صفت / ضمیر) کلمه ٔ استفهام ، یعنی «چه که آن » و چه چیز. (ناظم الاطباء). مخفف کلمه ٔ ترکیبی «چه که آن » بمعنی «زیراکه آن » «چرا که آن || » (صفت + اسم ) مخفف «چه » و «کان ». کدام کان ؟ چه کان ؟ (شرفنامه ٔ منیری ). چه نوع معدن ...
-
چکان
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ چکاندن و چکانیدن) čekān ۱. =چکاندن۲. (صفت) چکنده.۳. (قید) در حال چکیدن.۴. چکاننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): قطرهچکان، خونچکان.
-
قطره
واژگان مترادف و متضاد
جرعه، چکه
-
drop 2
قطره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، علوم دارویی، مهندسی بسپار] [شیمی، مهندسی بسپار] گویچهای مایع که قطری بیش از 0/2 میلیمتر داشته باشد [علوم دارویی] یک شکل دارویی مایع که ازطریق چکانش از آن استفاده میکنند
-
قطره
فرهنگ واژههای سره
چکه
-
قطره
فرهنگ فارسی معین
(قَ رِ) [ ع . قطرة ] (اِ.) چکه ، مقدار کمی آب . ج . قطرات .
-
قطره
لغتنامه دهخدا
قطره . [ ق َ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) یکی قطر. (منتهی الارب ). واحدة القطر،ای النقطة. (اقرب الموارد). پاره ٔ آب که از جائی چکد، و گره از تشبیهات آن است . (آنندراج ) : هر نفسی بر دل آن پاکزادچون گره قطره نبودش گشاد.طاهر وحید (از آنندراج ).
-
قطرة
لغتنامه دهخدا
قطرة. [ ق ُ رَ ] (ع ص ) اندک و هیچکاره . الشی ٔ التافِه ُ الیسیر الخسیس . (اقرب الموارد).