کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قطرات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قطرات
/qatarāt/
معنی
= قطره
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قطرات
فرهنگ فارسی معین
(قَ طَ) [ ع . ] (اِ.) جِ قطره .
-
قطرات
لغتنامه دهخدا
قطرات . [ ق َ طَ ] (ع اِ) ج ِ قطرة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قطرة شود.
-
قطرات
لغتنامه دهخدا
قطرات . [ ق ُ طُ ] (ع اِ) ج ِ قطار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قطار شود.
-
قطرات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ قَطرَة] qatarāt = قطره
-
جستوجو در متن
-
coral drops
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قطرات مرجانی
-
droplets
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قطرات، قطره کوچک
-
nanoemulsification
نانونامیزهسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نانوفنّاوری] نوعی نامیزهسازی که در آن قطرات فوقریز مایعی در مایع دیگر بهطور یکنواخت توزیع میشوند
-
coacervate
کومه2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] انبوههای از قطرات کلوئیدی که با بارهای ایستابرقی/ الکترواستاتیکی جذب یکدیگر میشوند
-
aggregate 2
انبوهه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی، شیمی، مهندسی بسپار] گروهی از گونههای مختلف مانند قطرات یا حبابها یا ذرات یا مولکولها که بهنحوی کنار هم گرد آمدهاند
-
drizzle
بارانریزه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] بارانی که قطر قطرات آن کمتر از 0/5 میلیمتر باشد
-
sprayer
محلولپاش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ابزاری برای پاشیدن سمّ مایع یا مایعات دیگر به شکل قطرات ریز
-
micellar emulsion
نامیزۀ ریشالی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] نامیزهای که خودبهخود شکل میگیرد و اندازۀ قطرات آن در حدود 10 نانومتر است متـ . ریزنامیزه microemulsion
-
disperse phase, dispersed phase
فاز پراکنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] فازی از یک سامانه، شامل ذرات یا قطرات مادهای که در فاز دیگر پراکنده میشود
-
liquid-impingement erosion
فرسایش برخورد مایع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] کم شدن سطح یک مادۀ جامد که پیوسته در معرض ضربههای ناشی از قطرات مایع یا بخار است