کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قطابه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قطابه
معنی
(قُ بَ یا بِ) [ ع . قطابة ] (اِ.) تکه ای گوشت ، قطعه ای از گوشت .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قطابه
فرهنگ فارسی معین
(قُ بَ یا بِ) [ ع . قطابة ] (اِ.) تکه ای گوشت ، قطعه ای از گوشت .
-
واژههای مشابه
-
قطابة
لغتنامه دهخدا
قطابة. [ ق ُ ب َ ] (اِخ ) دهی است به مصر. (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
-
قطابة
لغتنامه دهخدا
قطابة. [ ق ُ ب َ ] (ع اِ) پاره ای از گوشت . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
قطابی
لغتنامه دهخدا
قطابی . [ ق ُ ] (ص نسبی ) نسبت است به قطابة. رجوع به قطابة شود.
-
قطابی
لغتنامه دهخدا
قطابی . [ ق ُ ] (اِخ ) محمدبن سنجر. از مردم گرگان است که در قطابه سکونت داشت و در بغداد حدیث نوشت . وی از محمدبن یوسف قربانی روایت کند و گروهی از او روایت دارند. او به سال 258 هَ . ق . درگذشت . (معجم البلدان ).
-
کاریز
لغتنامه دهخدا
کاریز. (اِ) آب باشد که در زیر زمین از چاه بچاه برند. (لغت فرس اسدی چ مرحوم اقبال ).آبی باشد که در زمین به جایی برون برند و به تازی قنات خوانند. (لغت فرس اسدی چ پل هرن ). (اوبهی ). آب روان باشد زیر زمین که بجایها برند. (صحاح الفرس ). جوی آبی را گویند ...