کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قصیرالقامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قصیرالقامه
/qasirolqāme/
معنی
کوتاهقد؛ قدکوتاه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قصیرالقامه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] qasirolqāme کوتاهقد؛ قدکوتاه.
-
واژههای مشابه
-
قصیرالقامة
لغتنامه دهخدا
قصیرالقامة. [ ق َرُل ْ م َ ] (ع ص مرکب ) کوتاه بالا. کوتاه قد. کوتوله .
-
جستوجو در متن
-
کوتوله
واژگان مترادف و متضاد
قصیرالقامه، کوتاهقد ≠ دیلاق
-
ثنتل
لغتنامه دهخدا
ثنتل . [ ث ِ ت ِ ] (ع ص ) کوتاه بالا. قصیرالقامة.
-
قدکوتاه
لغتنامه دهخدا
قدکوتاه . [ ق َ ] (ص مرکب ) کوتوله . قصیرالقامه . کوتاه بالا. کوتاه قد. کوتاه قامت .
-
گورزا
لغتنامه دهخدا
گورزا. (ن مف مرکب ) کوتاه قد. قصیرالقامه . کوتوله . رجوع به فرهنگ نظام شود.- مثل گورزاها ؛ با قدی کوتاه . (امثال و حکم دهخدا ج 4 ص 1853). رجوع به گورزاد شود.
-
کوتاه بالا
لغتنامه دهخدا
کوتاه بالا. (ص مرکب ) پست قد و آنکه قد و بالای وی دراز نباشد. (ناظم الاطباء). کوته بالا. کوتاه قد. قصیر. (فرهنگ فارسی معین ). کوتاه قامت . قصیرالقامه . کوتوله . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کوته بالا شود.
-
پیگ مه
لغتنامه دهخدا
پیگ مه . [ م ِ ] (اِخ ) قومی قصیرالقامة که قدما تصور میکردند در بعض نواحی و از جمله در سرچشمه های نیل سکنی دارند. || نژادی از سیاهان کوتاه بالا در کنگوی فرانسه . و نیز رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
-
دجالة
لغتنامه دهخدا
دجالة. [ دَج ْ جا ل َ ] (ع اِ) گروه بزرگ . (منتهی الارب ). گروه همسفران کثیر که زمین را پوشانند. (از اقرب الموارد). || نژاد و سلاله ٔ کوتاه قد. طایفه ٔ قصیرالقامه . (از دزی ج 1 ص 425).
-
زأبل
لغتنامه دهخدا
زأبل . [ زَءْ ب َ / ب ِ ] (ع ص ) کوتاه بالا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کوتاه بالا و قصیرالقامه . (ناظم الاطباء). و ترک همزه در آن اکثر است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به زابل شود.
-
کوتاه قد
لغتنامه دهخدا
کوتاه قد. [ ق َ د د ] (ص مرکب ) پست قامت و آنکه قد و بالای وی کوتاه بود و بلند نباشد. (ناظم الاطباء). کسی که قدش کوتاه است . کوتاه بالا. قصیرالقامه . (فرهنگ فارسی معین ). پست قد. پست بالا. کوتوله . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): عَکیظ؛ کوتاه قد. (از من...
-
شبرم
لغتنامه دهخدا
شبرم . [ ش ُ رُ ] (ع ص ) کوتاه بالا و قصیرالقامة. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به شَبرَم شود. || بخیل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): مابینهم الا لئیم شُبْرُم ؛ میان آنها نیست کسی جز لئیم و بخیل . (از اقرب الموارد) (از...
-
کوتوله
لغتنامه دهخدا
کوتوله . [ ل َ / ل ِ ] (ص ) قصیر و کوتاه . (از ناظم الاطباء). کوتاه قد. (فرهنگ فارسی معین ). در تداول عوام ، کسی که بالا از حد طبیعی بسیار کوتاهتر دارد. پست قد. کوتاه بالا. قصیرالقامه . قدکوتاه . نهایت پست قد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- کوتوله واو...