کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قصران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قصران
لغتنامه دهخدا
قصران . [ ق َ ] (اِخ ) حازمی گوید شهری است در سند. (معجم البلدان ).
-
قصران
لغتنامه دهخدا
قصران . [ ق َ ] (اِخ ) دو قصر است در قاهره . بعضی از ملوک پیشین قاهره که از دودمان علویان هستند در آنها سکونت داشتند. این دو قصر در جانب راست و شمال بازار قرار گرفته و در توصیف نمی گنجد. امیر فارس الدین قصری بدان منسوب است . (معجم البلدان ).
-
قصران
لغتنامه دهخدا
قصران . [ ق َ ] (اِخ ) رابینو آرد: قصران شاید در حوزه ٔ رودخانه ٔ جاجرود بوده است . علی بن کامه نایب اسپهبد شهریاربن شروین بن رستم قلعه ای در قصران در کنار جاجرودساخت . (ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 207).
-
قصران
لغتنامه دهخدا
قصران . [ ق َ ] (اِخ ) شهری است در سیرجان کرمان ، و آن را قصرین مینامیدند. (معجم البلدان ).
-
واژههای مشابه
-
قصران خارج
لغتنامه دهخدا
قصران خارج . [ ق َ ن ِ رِ ] (اِخ ) نام ناحیه ای است بزرگ در اطراف ری ، و قلعه و میوه جات فراوان دارد. گروهی از دانشمندان و محدثان بدان منسوبند. (معجم البلدان ). قصران بیرونی ، نام جایی است خوش آب وهوا در حدود ری . (تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 438).
-
قصران داخل
لغتنامه دهخدا
قصران داخل . [ ق َ ن ِ خ ِ ] (اِخ ) نام ناحیه ای است بزرگ در اطراف ری ، و دارای قلعه ٔ محکمی است ، و بیشتر میوه جات ری از آنجاست . جماعتی از دانشمندان بدان منسوبند. (از معجم البلدان ).
-
واژههای همآوا
-
قسران
لغتنامه دهخدا
قسران . [ ] (ترکی ، اِ) رماک است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به قسراق شود.
-
جستوجو در متن
-
قصرانی
لغتنامه دهخدا
قصرانی . [ ق َ ] (ص نسبی ) نسبت است به قصران ، و آن دو قصر است به نام قصران داخل و قصران خارج ،و این هر دو از نواحی ری محسوبند. (لباب الانساب ) (معجم البلدان ). رجوع به قصران داخل و قصران خارج شود.
-
قصرانی
لغتنامه دهخدا
قصرانی . [ ق َ ] (اِخ ) احمدبن حسین بن ابوالقاسم بن علی قصرانی . از مردم قصران خارج و یکی از مشایخ زیدیه است . تولد او در اذون قصران به سال 495 هَ . ق . اتفاق افتاد. سمعانی از وی روایت دارد. (معجم البلدان ).
-
لالون
لغتنامه دهخدا
لالون . (اِخ ) لالان . از توابع تهران (رودبار قصران ) دارای معدن زغال سنگ . رجوع به لالان شود.
-
کلوگان
لغتنامه دهخدا
کلوگان . [ ] (اِخ ) دهی از دهستان رودبار قصران است که در بخش افجه ٔ شهرستان تهران واقع است و 341 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
اذون
لغتنامه دهخدا
اذون . [ اَ ] (اِخ ) قریه ایست از نواحی کوره ٔ قصران در خارج نواحی ری و بدانجا منسوبست ابوالعباس احمدبن الحسین بن بابا الزیدی و ابوسعد از او سماع دارد. (معجم البلدان ).