کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قصد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قصد کننده
فرهنگ واژههای سره
یازنده
-
قصد داشتن
لغتنامه دهخدا
قصد داشتن . [ ق َ ت َ ] (مص مرکب ) آهنگ داشتن . عزم : ولیکن ماه دارد قصد بالافروشُد آفتاب از کوه بابِل . منوچهری .قصد شکار داری با اتفاق بستان عزمی درست باید تا میکشد عنانت . سعدی . || میل . تمایل . دلبستگی به : هرکس که ز ما قصد جهان دارد از اوباش بس...
-
قصد کردن
لغتنامه دهخدا
قصد کردن . [ ق َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آهنگ کردن . عزم کردن : نکنم برتو جفا ور تو جفا قصد کنی نگذارم که کسی قصد جفای تو کند. منوچهری .من از منزل دور قصد تو کردم چو قصد عراقی کند قیروانی . منوچهری .به فر دولت او هرکه قصد سندان کردبه زیر دندان چون موم یا...
-
بی قصد
لغتنامه دهخدا
بی قصد. [ ق َ ] (ص مرکب ) (از: بی + قصد) بی اختیار. بلااراده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || اضطراراً و باکراه . (منتهی الارب ). || ناگهان . (آنندراج ). رجوع به قصد شود. || بی نشان . بی علامت . مجهول . رجوع به قرینه شود.
-
قصد کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تامل , تصميم , محاولة
-
قصد سوء
دیکشنری فارسی به عربی
حقد
-
قصد داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
انو , متوسط , هدف
-
purpose of trip
قصد از سفر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] دلیلی که انگیزۀ سفر است
-
intention-to-treat analysis, IT T analysis, inten-to-treat analysis
تحلیل قصد درمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] تحلیل آماری کارآزماییهای بالینی به گونهای که دادههای بهدستآمده از شرکتکنندگان، با در نظر گرفتن همان گروهی جمعآوری میشود که تصادفی در آن قرار گرفته بودند، حتی اگر هرگز تحت درمان قرار نگرفته باشند
-
به قصد کشت زدن
لهجه و گویش تهرانی
محکم زدن
-
قصد کشت ،به ()
لهجه و گویش تهرانی
بشدت کتک زدن
-
از روی قصد و رضا
دیکشنری فارسی به عربی
ارادة
-
کشف سوء قصد به جان
دیکشنری فارسی به عربی
إحباطُ مُحاوَلَة اغْتيالِ
-
واژههای همآوا
-
قثد
لغتنامه دهخدا
قثد. [ ق َ ] (ع مص ) قَثَد (خیار) خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و فعل آن از باب «نصر» است . (منتهی الارب ).
-
قثد
لغتنامه دهخدا
قثد. [ ق َ ث َ ] (ع اِ) خیار بالنگ و آن راخیار بادرنگ نیز نامند. || خیار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسم عربی خیار است و در شیراز خیاربالنگ و در خراسان بادرنگ نامند در آخر دویم سرد و تر و مسکن حرارت صفرا و خون و التهاب احشاء و رافع تشنگی و مفتح سده ٔ...