کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قصابه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قصابه
لغتنامه دهخدا
قصابه . [ ق َص ْ صا ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مشکین باختری بخش مرکزی شهرستان مشکین (خیاو) در 14 هزارگزی باختر خیاو و در مسیر شوسه ٔ خیاو به اهر. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است . سکنه ٔ آن 647 تن است . آب آن از مشکین چائی و محصول آن غلات و حب...
-
قصابه
لغتنامه دهخدا
قصابه . [ ق َص ْ صاب َ / ب ِ ] (اِ) نام آهنگی است . رجوع به آهنگ شود.
-
واژههای مشابه
-
قصابة
لغتنامه دهخدا
قصابة. [ ق َص ْ صا ب َ ] (ع اِ) توک موی پیچیده . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || نای . || بیخ نی . (منتهی الارب ). ج ، قُصّاب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
قصابة
لغتنامه دهخدا
قصابة. [ ق َص ْ صا ب َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث قصاب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قصاب شود. || میان دو پیوند نی و کلک . (منتهی الارب ). انبوبة. (اقرب الموارد). || نای . (منتهی الارب ). || عیب جوی مردم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
قصابة
لغتنامه دهخدا
قصابة. [ ق ِ ب َ ] (ع اِمص ) نای زنی . (منتهی الارب ). صناعت قصاب به معنی نای زن . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
نای زنی
لغتنامه دهخدا
نای زنی . [ زَ ] (حامص مرکب ) نی زنی . شغل و عمل نی زن . (ناظم الاطباء). قصابة. (منتهی الارب ). نی نوازی . نی نواختن . نای زدن .
-
مرغول کردن
لغتنامه دهخدا
مرغول کردن . [ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تافتن . بافتن موی . مجعد ساختن موی . تجعید. (منتهی الارب ). تقصیب . (المصادر زوزنی ). قصابة، قصیبة؛ مرغول کرده [ موی ] . || تحریر کردن و نغمه خواندن : خدای را که ز واعظ سؤال فرمایندکه با کراهت الحان چرا کند مرغ...
-
مشگین باختری
لغتنامه دهخدا
مشگین باختری . [ م ِ ن ِ ت َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای سه گانه ٔ بخش مرکزی شهرستان خیاو (مشکین شهر) است . این دهستان در باختر بخش واقع است و بیشتر روستاهای آن در جلگه قرار دارد. این دهستان دارای 71 آبادی بزرگ و کوچک است . و در حدود 19394 تن سکنه دارد...
-
ازغ
لغتنامه دهخدا
ازغ . [ اَ] (اِ) آنچه از شاخهای درخت ببرند و پیرایش دهند. (برهان ). آنچه ببرند از شاخه های درخت انگور. (مجمع الفرس سروری ). جُلمه . (برهان ) (مجمع الفرس ). شاخه های بریدنی درخت که بریده باشند. قُصابه . آزُغ . آژغ . آزوغ . آژوغ . و رجوع به آزغ و ازگ ش...
-
پیوند
لغتنامه دهخدا
پیوند. [ پ َ / پ ِ وَ ] (اِ) عمل فرو بردن پوست درختی در درخت دیگر یا وصل کردن شاخه و یا جزئی از شاخه ٔ درختی بدرخت دیگر تا درخت دوم بار دهد یا بار نیکوتر دهد و یا باری چون بار درخت نخستین دهد. وآن را انواع و اقسام است چون : پیوند اسکنه . پیوند بدنی ....
-
مزمار
لغتنامه دهخدا
مزمار. [ م ِ ] (ع اِ) نای . ج ، مزامیر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (دهار). نی که آن را می نوازند. (آنندراج ) (غیاث ). نای که بزنند. (مهذب الاسماء). از اقسام مزامیر است . نای . سورنا. نفیر. یراع . قَصّابه . مثقال . قوال . بوری . دو د...
-
نای
لغتنامه دهخدا
نای . (اِ) نیی باشد که مطربان نوازند و به عربی مزمار خوانند. (برهان قاطع). چوبی میان تهی که آن را می نوازند. (آنندراج ). نی که آن را نوازند. (غیاث اللغات ). نی نوازندگی . (فرهنگ نظام ). نی باشد که می نوازند. (انجمن آرا). نی باشد که مطربان نوازند. (نا...
-
ساز
لغتنامه دهخدا
ساز. (اِ) آلت موسیقی . آنچه که نوازند مانند چنگ و عود و بربط و طنبور و قیچک و قانون و امثال آن . (از برهان ). نی و چنگ و هر چه بنوازند.(رشیدی ). چنگ . (شعوری ). آنچه میزنند مثل رباب و بربط و چغانه و امثال آن . (شرفنامه ٔ منیری ). چیزی که مطربان نوازن...