کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قصائد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قصائد
لغتنامه دهخدا
قصائد. [ ق َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ قصیدة.(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قصیدة شود.
-
جستوجو در متن
-
قصاید
لغتنامه دهخدا
قصاید. [ ق َی ِ ] (ع اِ) قصائد. ج ِ قصیدة. رجوع به قصیدة شود.
-
ذوفایش
لغتنامه دهخدا
ذوفایش . [ ی ِ ] (اِخ ) یزید. مکنی به ابی سلامة ازبنویحصب . یکی از اذواء یمن . و این همان ابو سلامه است که اعشی در قصائد خویش او را میستاید. (المرصع).
-
یوسف امری
لغتنامه دهخدا
یوسف امری . [ س ُ اَ ] (اِخ ) یکی از مشاهیر شعرای ایران است . در زمان شاهرخ میرزا و پسرش بایسنقر می زیسته و قصائد بسیار در مدح ایشان سروده است . (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جعفر حنفی ملقب بامام . او راست : قصائد الطحاوی (بیان السنة و الجماعة). وفات وی به سال 321 هَ . ق . بوده است .
-
صبری
لغتنامه دهخدا
صبری . [ ص َ ] (اِخ ) وی معروف به صبر شاکر از شعرای عثمانی در قرن 11 هَ . ق . و معاصر نفعی است . اشعار اوملیح و ادبای بزرگ پاره ای از قصائد وی را ستوده اند و دیوان او به طبع رسیده است . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
صبیح
لغتنامه دهخدا
صبیح . [ ص َ ] (اِخ ) وی یکی از متأخران شعرای عثمانی و از مردم استانبول و از کتاب گمرک غلطه است و به سال 1198 هَ . ق . درگذشت . غزلیات و قصائد و تواریخ جامع و دیوان مرتبی دارد. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
ذات الاکارع
لغتنامه دهخدا
ذات الاکارع . [ تُل ْ اَ رِ ] (اِخ ) نام قصیده ٔ رائیه از فرزدق شاعر معروف است و این یکی از قصائد خوب اوست و مطلع آن این است :عرفت با علی رأس الفا و بعد مامضت سنة ایامها و شهورها.(المرصع).
-
قفص
لغتنامه دهخدا
قفص . [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است مشهور میان بغداد و عکبرا نزدیک بغداد که مرکز تفریح و تفرج و نزهتگاه مردم است . شرابهای خوب و عالی و میکده های بسیار بدان منسوب است . شعرا در وصف آن شعرها و قصائد بسیاری سروده اند. (معجم البلدان ).
-
منبورة
لغتنامه دهخدا
منبورة. [ مَم ْ رَ ] (ع ص ) قصائد منبورة؛ قصیده های مهموزه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). شعر وقصیده ٔ مهموز. (ناظم الاطباء). رجوع به منبرة شود.
-
ابوسعید
لغتنامه دهخدا
ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) احمدبن محمد سمرقندی . شاعر. متخلص به منشوری . او مداح آل ناصر و خاصه مادح سلطان محمود غزنوی است . و نظامی عروضی سمرقندی نام او را در چهارمقاله آورده است و در تذکره ها قصیده ای و چند قطعه از قصائد وی مضبوط است .
-
پرکنده
لغتنامه دهخدا
پرکنده . [ پ َ ک َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) کنایه از درمانده و عاجز شده باشد. (برهان ). || پراکنده : از آن قصائد پرکنده دفتری کردم . ازرقی .کند باد پرکنده خاک مرانبیند کسی جان پاک مرا.نظامی .
-
حمدی
لغتنامه دهخدا
حمدی . [ ح َ ] (اِخ ) یکی از قدمای شعرای عثمانی است که در ایاصوفیه بمداحی میپرداخت و نسب خود را بشیخ سعدی شیرازی منتهی میساخت . قصائد و اشعار فراوانی از بر میدانست . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
عبدالمنعم
لغتنامه دهخدا
عبدالمنعم . [ ع َ دُل ْ م ُ ع ِ ] (اِخ )ابن عمربن عبداﷲ الجیانی الغسانی الاندلسی ، مکنی به ابوالفضل . وی طبیب ، شاعر، ادیب و متصوف بود. به سال 531 هَ . ق . به وادی آش اندلس متولد شد. سپس به بغداد رفت و در دمشق اقامت گزید و به سال 602 هَ . ق . بدانجا ...