کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قشون کشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قشون کشی
لغتنامه دهخدا
قشون کشی . [ ق ُ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) لشکرکشی .
-
واژههای مشابه
-
قشون کشیدن
لغتنامه دهخدا
قشون کشیدن . [ ق ُ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) لشکر کشیدن .
-
تَنگِلا قُشون
لهجه و گویش بختیاری
tangelâ-qošun در تنگنا قرار گرفتن (از نظر جا).
-
قلمدوش،()کردن،قَلن قشون
لهجه و گویش تهرانی
سوار کردن روی دوش که پاها از جلو آویزان باشد.
-
واژههای همآوا
-
قُشُون،()کشی
لهجه و گویش تهرانی
لشگر،لشگرکشی
-
جستوجو در متن
-
expeditionary
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعزامی، وابسته به قشون کشی یا هيئت اعزامی
-
بازار سرامیان
لغتنامه دهخدا
بازار سرامیان . [ رِ س ِ ] (اِخ ) نام شهری بین سارد و کیلیکیه در مسیر قشون کشی کوروش .
-
کشی
لغتنامه دهخدا
کشی . [ ک َ / ک ِ ] (حامص ) عمل کشیدن و همواره بصورت ترکیبی استعمال میشود در تمام معانی اعم از نقل و حمل یا تحمل یا پیمودن و نظایر آن . (یادداشت مؤلف ).- آب کشی ؛ عمل کشیدن آب . استخراج آب از چاه . بیرون آوردن آب از آب انبار.- || عمل حمل آب . عمل ب...
-
لشکرکشی
لغتنامه دهخدا
لشکرکشی . [ ل َ ک َ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) عمل لشکرکش . سوق جیش (با فعل کردن صرف شود). قشون کشی .تحشید. سپهسالاری : لشکرکشی خراسان به ابوالحسن سیمجور مقرر گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 52).بدستوری و رخصت راستان به لشکرکشی گشت همداستان . نظامی .دلیری...
-
زاهدی
لغتنامه دهخدا
زاهدی . [ هَِ ] (اِخ )شیخ حسین فرزند شیخ ابدال زاهدی پسر شیخ امیر از احفاد شیخ زاهد گیلانی و مؤلف کتاب سلسلةالنسب صفوی است . وی معاصر شاه سلیمان بوده و کتاب سلسلةالنسب صفویه را بنام او تألیف کرده و بگفته ٔ خود ایام شباب رادر رکاب همایون شاهی بسر بر...
-
ارسان
لغتنامه دهخدا
ارسان . [ اَ ] (اِخ ) از طرف داریوش سوم حاکم ناحیه ٔ دربند کیلیکیه بود. وی میتوانست بموقع بلندیهائی را که بر تنگ مزبور مشرف است ، اشغال کند و با بهره مندی از عبور قشون اسکندر مانع شود، چه سپاهیان اسکندر میبایست از پای کوه و از معبر چنان تنگی که ذکر ش...
-
زادرا کرت
لغتنامه دهخدا
زادرا کرت . [ ک َ ت َ ] (اِخ ) استراباد کنونی یا (بطوری که تصور شده است ) نام دیگر شهر سی رنکس است که در حدود شهر استراباد بوده و در داستان لشکرکشی اسکندر بگرگان از آن نام برده شده است . مؤلف ایران باستان آرد: از ولایت دامغان (کومش ) سه راه به استرا...