کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قشو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قشو
/qašo[w]/
معنی
آلت فلزی دندانهداری شبیه شانه که به بدن چهارپایان میکشند تا چرک و کثافت پوست بدن آنها پاک شود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
comb, currycomb
-
جستوجوی دقیق
-
قشو
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ تر. ] (اِ.) آلت فلزی دندانه دار که بر بدن چارپایان می کشند.
-
قشو
لغتنامه دهخدا
قشو. [ ق َ ش َ / شُو ] (ترکی ، اِ) از ترکی قاشمق به معنی خاریدن . آلتی است از آهن با دندانه ها که اسب را بدان خارند. شانه ٔ ستورخانه . محسة. فرجون شانه که اسب را بدان پاک کنند و موهای ریخته و گرد و غبار آن دور سازند. خرخره ٔ آهنی که اسب را بدان خارند...
-
قشو
لغتنامه دهخدا
قشو. [ ق َش ْوْ ] (ع مص ) پوست باز کردن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): قشا الحَیَّةَ قشواً؛ پوست باز کرد از مار (منتهی الارب )، نزع عنها لباسها. (اقرب الموارد). || برکندن پوست از درخت و جز آن و دست فرومالیدن بر آن تا برگش فروریزد. (اقرب الموارد) (م...
-
قشو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] qašo[w] آلت فلزی دندانهداری شبیه شانه که به بدن چهارپایان میکشند تا چرک و کثافت پوست بدن آنها پاک شود.
-
قشو
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: qešâvul طاری: qašavul طامه ای: qašâvul طرقی: qašâvül کشه ای: qašavul نطنزی: qašavul
-
قشو
لهجه و گویش تهرانی
فر موجدار صاف
-
واژههای مشابه
-
قشو کردن
لغتنامه دهخدا
قشو کردن . [ ق َ ش َ / شُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) خاراندن پشت ستور با قشو. رجوع به قشو شود.
-
قشو،()کردن
لهجه و گویش تهرانی
شانه خاراندن، تیمار کردن چارپا/آراستن.
-
شانه و قِشو
فرهنگ گنجواژه
وسائل.
-
قِر و قَشو
فرهنگ گنجواژه
آرایش.
-
واژههای همآوا
-
غشو
لغتنامه دهخدا
غشو. [ غ َش ْوْ ] (ع مص )آمدن نزدیک کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). آمدن . (دزی ج 2 ص 213). || (اِ) کُنار. (منتهی الارب ). میوه ٔ سدر. (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
currycombs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
currycombs، قشو، قشو کردن