کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قشارة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قشارة
لغتنامه دهخدا
قشارة. [ ق ُ رَ ] (اِخ ) آبی است از ابوبکربن کلاب . (از معجم البلدان ).
-
قشارة
لغتنامه دهخدا
قشارة. [ ق ُ رَ ] (ع اِ) پوست از درخت بازکرده . (منتهی الارب ). || آنچه از پوست باز کردن و رندیدن آن برافتد. (منتهی الارب ). || رندش روده ها و پاره های پوست که از روده هاء خداوند سحج بیرون آید. (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) : و اسهال که با قشاره بود بیشتر...
-
جستوجو در متن
-
پوسته
لغتنامه دهخدا
پوسته . [ ت َ / ت ِ ] (اِ) پوست . || پوستک . پوستی نازک . قشارة. || شوره ٔ سر. قطعات کوچک سفید رنگ که در سر آدمی بگاه شوخگنی پدید آید و چون بشانه زنند فروریزد. هبریه . پوسه . رجوع به پوسه شود.
-
خراطه
لغتنامه دهخدا
خراطه . [ خ ُ طَ ] (ع اِ) پاره هایی پوست که از مجرای غایط یا بول برآید. قشاره . جراده : واگر به اسهال زیرین روده بیرون آید [ پاره ای پوست ]که بتازی آنرا خراطه گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
جرادة
لغتنامه دهخدا
جرادة. [ ج ُ دَ ] (ع اِ) ملخ . (زمخشری ). ج ، جُراد. (زمخشری ). یک ملخ . (یادداشت مؤلف ). || پوست و برگ دورکرده از شاخ . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پوست دورکرده از چوب و جز آن . (از اقرب الموارد). تراشه ٔ چیزی . مؤلف ذخیره خوارزمشاهی...
-
لبن
لغتنامه دهخدا
لبن . [ ل َ ب َ ] (ع اِ) شیر و آن اسم جنس است . ج ، البان . (منتهی الارب ). و هو مرکبة من مائیة و جبنیة و دسومة : چگونه جدری جدری کجا ز پستانش هنوز هیچ لبی بوی ناگرفته لبن . منجیک .جهان دختر خواجگی را همی بدو داد چون باز کرد از لبن . فرخی .وان گل سوس...