کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قسم نامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قسم نامه
/qasamnāme/
معنی
نوشتهای که در آن قسم یاد کرده باشند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قسم نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] qasamnāme نوشتهای که در آن قسم یاد کرده باشند.
-
واژههای مشابه
-
قَسَمٌ
فرهنگ واژگان قرآن
قسم - سوگند
-
هم قسم
لغتنامه دهخدا
هم قسم . [ هََ ق َ س َ ] (ص مرکب ) هم سوگند. حلیف . هم عهد. هم پیمان . (یادداشت مؤلف ). دو تن که با یکدیگر بر سر کاری سوگند خورند.
-
راست قسم
لغتنامه دهخدا
راست قسم . [ ق ِ ] (ص مرکب ) دو یا چند کس که سهم و قسمت شان از یک چیز مساوی و برابر باشد : ندارد ز ما کس ز کس مال بیش همه راست قسمیم در مال خویش .نظامی .
-
قسم خوردن
لغتنامه دهخدا
قسم خوردن . [ ق َ س َ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) سوگند یاد کردن . سوگند خوردن : خورده قسم اختران به پاداشم بسته کمر آسمان به پیکارم .مسعودسعد.
-
قسم دادن
لغتنامه دهخدا
قسم دادن . [ ق َ س َ دَ ] (مص مرکب ) سوگند دادن . از کسی سوگند خواستن . نِشْدَت .
-
حرف قسم
لغتنامه دهخدا
حرف قسم . [ ح َ ف ِ ق َ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حروف قسم شود.
-
چه قسم
لغتنامه دهخدا
چه قسم . [ چ ِ ق ِ ] (ادات استفهام ) (مرکب از «چه » ادات استفهام + «قسم »). به چه کیفیت ؟ چگونه ؟ چطور؟
-
حروف قسم
لغتنامه دهخدا
حروف قسم . [ ح ُ ف ِ ق َ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در دستور زبان عربی مانند «و، ت » که چون بر سر کلمه ای درآیند آخر آنرا نیز مجرور سازند، و بنابراین از حروف جاره نیز میباشند.
-
قسم اداري
دیکشنری عربی به فارسی
شهرستان , ساکنين قصبه ياشهرستان
-
هم قسم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] hamqasam کسی که با دیگری عهدوپیمان بسته و سوگند خورده؛ همسوگند.
-
قسم دادن
دیکشنری فارسی به عربی
استحلف , اقسم
-
قسم خوردن
دیکشنری فارسی به عربی
اقرر , قسم
-
قسم خورد
دیکشنری فارسی به عربی
أدّي يميناً (اليمينَ)