کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قسط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پیش قسط
فرهنگ فارسی معین
(قِ) (اِمر.) 1 - مساعده ، وجهی که پیشکی دهند. 2 - قسمت نخست از چند قسط . 3 - بیعانه .
-
پیش قسط
لغتنامه دهخدا
پیش قسط. [ ق ِ ] (اِ مرکب ) مساعده . || قسمت نخست از چند قسمت وجهی که بعاجل دهند و اقساط دیگر را به آجل . یک حصه از چند حصه ٔ پرداخت پولی . || بیعانه .
-
قسط بحری
لغتنامه دهخدا
قسط بحری . [ ق ُ طِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسطشیرین است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قسط شود.
-
قسط تلخ
لغتنامه دهخدا
قسط تلخ . [ ق ُ طِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسط کشمیری است . رجوع به قُسط شود.
-
قسط رومی
لغتنامه دهخدا
قسط رومی . [ ق ُ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسط شیرین است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قُسط شود. || بیست اوقیه است و انطاکی و مصری 18 اوقیه است و گویند چهار رطل است و قسط عسل در یونان یک رطل است و گویند یک رطل و نیم و گویند دو رطل و نیم و قسطالش...
-
قسط سوری
لغتنامه دهخدا
قسط سوری . [ ق ُ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسط ثقیل است (رجوع به قُسط شود) که لون آن مانند خشب شمشاد و طعم آن تلخ و رایحه ٔ آن ساطع باشد. (فهرست مخزن الادویه ).
-
قسط شامی
لغتنامه دهخدا
قسط شامی . [ ق ُ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) راسن است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و آن را قسط سوری نیز گفته اند. رجوع به قُسط، و تذکره ٔ ضریر انطاکی شود.
-
قسط صینی
لغتنامه دهخدا
قسط صینی . [ ق ُ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسط تلخ است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قُسط و قسطالمرو شود.
-
قسط عربی
لغتنامه دهخدا
قسط عربی . [ ق ُ طِ ع َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسط شیرین است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قُسط شود.
-
قسط فارسی
لغتنامه دهخدا
قسط فارسی . [ ق ُ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسط ابیض مُرّ است که به فارسی ماردارو نامند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قُسط شود.
-
قسط مقری
لغتنامه دهخدا
قسط مقری . [ ق ُ طِ م ُ ] (اِخ ) اسماعیل بن قسطنطین مکی . از قراء است . (منتهی الارب ).
-
قسط هندی
لغتنامه دهخدا
قسط هندی . [ ق ُ طِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسط تلخ است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قُسط شود.
-
پیش قسط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] pišqest قسمت اول از پولی که باید بهاقساط داده شود.
-
پیش قسط
دیکشنری فارسی به عربی
اسفل , تقدم
-
حلوا جوزی،قسط()
لهجه و گویش تهرانی
حلوائی از آرد و شیره و گردو که گران بوده و کم میداده اند/سهمیه کم