کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قسبة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قسبة
لغتنامه دهخدا
قسبة. [ ق َ ب َ] (ع اِ) یکی قسب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). یک دانه خرمای قسب . (ناظم الاطباء). رجوع به قسب شود.
-
واژههای همآوا
-
قصبة
لغتنامه دهخدا
قصبة. [ ق َ ص َ ب َ ] (ع اِ) واحد طول . آملی گوید: دومین آلت مشهوره ٔ مساحت است و آن را باب نیز خوانند به ذراع الید هشت ذراع باشد و به ذراع هاشمی شش و به ذراع جدید هفت وسیعی . (نفائس الفنون ). رجوع به قصب شود.
-
قصبة
لغتنامه دهخدا
قصبة. [ ق َ ص َ ب َ ] (ع اِ) بندآب . یکی قِصاب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قِصاب شود. || یکی قَصَب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). یک نی . (مهذب الاسماء). رجوع به قصب شود. || چاه نوکنده . || کوشک یا درون آن . || شهر یا معظم شهرها. (اقرب...
-
قصبة
لغتنامه دهخدا
قصبة. [ ق َ ص ِ ب َ ] (ع ص ) بسیارکلک . بسیارنی : ارض قصبه ؛ زمین بسیارنی و بسیارکلک . (منتهی الارب ).