کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قزن قفلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قزن قفلی
/qazanqofli/
معنی
قلابی دوبخشی که مانند تکمه برای وصل کردن دو طرف لباس به کار میرود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
clasp, snap
-
جستوجوی دقیق
-
قزن قفلی
فرهنگ فارسی معین
(قَ زَ. قُ) [ تر - ع . ] (اِمر.) قسمی قلاب نر و مادة فلزی .
-
قزن قفلی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی. عربی. فارسی] qazanqofli قلابی دوبخشی که مانند تکمه برای وصل کردن دو طرف لباس به کار میرود.
-
واژههای مشابه
-
قزن قشلاق
لغتنامه دهخدا
قزن قشلاق . [ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان حومه ٔ بخش کرج شهرستان تهران واقع در 13 هزارگزی جنوب باختر کرج و یکهزارگزی راه فرعی اشتهارد به کرج . موقع جغرافیایی آن جلگه ٔ معتدل . سکنه 89 تن . آب آن از رودخانه ٔ کرج و محصول آن غلات ، بنشن ، صیفی ، چغندرقند، ...
-
قزن قورتکی،قضا قورتکی
لهجه و گویش تهرانی
الکی،برحسب تصادف، بدون انتظار،الله بَختی
-
واژههای همآوا
-
غزن قفلی
لغتنامه دهخدا
غزن قفلی . [ غ َ زَ ق ُ ] (اِ مرکب ) (یا غزن قلفی ) . در تداول عامه قلاّب فلزی که در حلقه ای داخل میشود و برای پیوستن کناره های متقابل لباس به کار میرود.
-
قَزَن قفلی
لهجه و گویش تهرانی
سنجان فلزی که به صورت نروماده است.
-
غَزَن قفلی
لهجه و گویش تهرانی
سنجاق قفلی
-
جستوجو در متن
-
clasps
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلفت، قلاب، گیره قزن قفلی، جفت چپراست، در اغوش گرفتن، بستن
-
clasp
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بستن، قلاب، گیره قزن قفلی، جفت چپراست، در اغوش گرفتن
-
snap
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضربه محکم و ناگهانی، چفت، بشکن، قفل کیف و غیره، قالب زنی، گاز ناگهانی سگ، قزن قفلی، گیره فنری، یک گاز، عکس فوری گرفتن، شتاب زدگی، چسبیدن به، گاز گرفتن، گسیختن، قاپیدن، قاپ زدن، سخن نیش دار گفتن، سرزنش کردن، چفت کردن، ناگهانی، بی مقدمه
-
گوی انگله
لغتنامه دهخدا
گوی انگله . [ اَ گ َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) گوی انگل . تکمه و حلقه را گویند که بر گریبان پیراهن و غیره دوزند، چه گوی به معنی تکمه و انگله به معنی حلقه باشد که گوی در آن اندازند و گاهی آن حلقه را نیز گوی انگله میگویند. (برهان قاطع). حلقه ای که تکمه در...