کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قزاقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قزاقی
لغتنامه دهخدا
قزاقی . [ ق َزْ زا ] (اِخ ) دهی از دهستان میلانلو از بخش شیروان شهرستان قوچان در 60 هزارگزی جنوب باختری شیروان و 9 هزارگزی باختر مالروعمومی امیران به زین آباد. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است . سکنه ٔ آن 265 تن . آب آن از رودخانه و محصول آن غل...
-
قزاقی
لغتنامه دهخدا
قزاقی . [ ق َزْ زا ] (ص نسبی ) نسبت است به قزاق .- آجر قزاقی ؛ نوعی از آجر که طول آن بیش از عرض آن است و قسمی از آن را در روی ساختمانها به کار برند. در مقابل آجر نظامی .
-
جستوجو در متن
-
آجر
فرهنگ فارسی معین
(جُ) ( اِ.) معرب آگر یا آگور؛ خشتی که در کوره پخته شده باشد و یکی از مصالح قدیمی ساختمان سازی است و اندازة آن معمولاً از حدود 20*20 تا حدود 25*25 سانتی متر است و انواع مختلف دارد: نظامی ، ختایی ، فشاری ، قزاقی ، بهمنی ، سه سانتی و غیره .
-
سارکانلو
لغتنامه دهخدا
سارکانلو. (اِخ ) دهی است از دهستان میلانلو بخش شیروان شهرستان قوچان ، واقع در 55 هزارگزی باخترشیروان سر راه مالرو عمومی به قزاقی . کوهستانی ، هوای آن معتدل ، آب آن از چشمه و رودخانه ، و محصول آن غلات است ، 82 تن سکنه دارد که به زراعت اشتغال دارند. را...
-
جزرالغراب
لغتنامه دهخدا
جزرالغراب . [ ج َ زَ رُل ْ غ ُ ] (ع اِ مرکب ) جزرالشیطان . رجل الغراب . رجل العقارب . رجل الزرزور. رجل العقعق . رجل الراعی . رجل الطیر. حشیشةالبرص . قازایاغی . قزاقی (در تداول عامه ). پاکلاغی . چنگ کاک . پای کلاغ . زرقون . موچه . موجه . یملک . یملیک ...
-
آجر
لهجه و گویش تهرانی
ختائی= 16 قالب آن یک ذرع مربع ، اتابکی=آجری مرغوب مستطیل شکل 18×20 سانت ، نیم گرد=نیمه لب پخ زده ، نظامی= 4 قالب یک ذرع مربع 0/5×0/5 ذرع ، قزاقی
-
زغارچه
لغتنامه دهخدا
زغارچه . [ زَ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) گیاهی است بهاری و با سرکه خورند بغایت لذیذ است و آنرا به عربی رجل الغراب خوانند چه شباهتی به پای کلاغ دارد و بیخ آن قولنج را نافع است . (برهان ) (آنندراج ). آطریلال و رجل الغراب که مردم تهران قازیاغی گویند و یکی از...
-
آجر
لغتنامه دهخدا
آجر.[ ج ُ ] (معرب ، اِ) معرب آگور، از فارسی یا بگفته ٔ منتهی الارب یونانی . خشت پخته . آجور. آگور : خم رها کن ، که بود چاهی ژرف سر به آجر برآوریده شگرف . نظامی . - آجر بزرگ ؛ به فارسی تاوه گویند که معرب آن طابق است و نیز بتازی آن را اِردِبه خوانند.-...
-
خارکف
لغتنامه دهخدا
خارکف . [ ک ُ ] (اِخ ) پایتخت ناحیه ٔ اوکراین کشور شوروی است . این شهر واقع در 834 هزارگزی مسکو در کنار رودخانه ٔ لُپات منشعب از دنتز میباشد بدین جهت ناحیه ای پرجمعیت و حاصلخیز است و سکنه ٔ آن 877000 تن . از جهت ارتباط با نواحی دیگر در حکم گره مواصلا...
-
صور اسرافیل
لغتنامه دهخدا
صور اسرافیل . [ رِ اِ ] (اِخ ) میرزا جهانگیرخان شیرازی فرزند آقا رجبعلی . مدیر روزنامه ٔ صور اسرافیل که بخاطر نام روزنامه اش به صور اسرافیل ملقب گردید. ملک زاده ترجمه ٔ او را چنین آورده است : وی در سنه ٔ 1292 هَ . ق . در شهر شیراز متولد شد. خانواده ٔ...
-
قائم مقام
لغتنامه دهخدا
قائم مقام . [ ءِ م َ ] (اِخ ) میرزاابوالقاسم فراهانی تهرانی ، از ادبای عهد فتحعلی شاه قاجار است . ادیبی فاضل ، منشی ای کامل ، شاعری ماهر، مترسلی دانشمند و در نظم و نثر فارسی استاد بوده و به ثنائی تخلص مینمود. وی به سال 1193 هَ . ق . متولد شد و به سال...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شاه افغان درّانی ابدالی (از 1160 تا 1187 هَ . ق .). ابوالحسن گلستانه در مجمل التواریخ آرد: احمدخان ولد زمان خان ابدالی سدوزه ای قبل از ایام سلطنت نادرشاه در دارالسلطنه ٔ هرات متوطن و [زمان خان ] رئیس قوم خود بود. در ایام تسلط ...