کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قرچه
/qarče/
معنی
گوشهای در دستگاه شور.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قرچه
فرهنگ فارسی معین
(قَ رَ چَ) (اِ.) یکی از نغمات فرعی ایران که توسط آن می توان از سه گاه وارد شور شد.
-
قرچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) qarče گوشهای در دستگاه شور.
-
واژههای مشابه
-
دندان قرچه
لغتنامه دهخدا
دندان قرچه . [ دَ ق ِ رِچ ْ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) دندان غرچه . ساییدن دندانها با صدای چندش آور به یکدیگر (بیشتر در خواب و گاه در بیداری ) بر اثر حمله ٔ مرضی یا بودن طفیلی و انگل در بدن .(از فرهنگ لغات عامیانه ). رجوع به دندان غرچه شود.
-
دِنُّون قِرچَه
لهجه و گویش بختیاری
ennun qerča دندان کروچه، دندان غرچه.
-
دندان قرچه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
صر
-
واژههای همآوا
-
غرچه
لغتنامه دهخدا
غرچه . [ غ َ چ َ ] (اِخ ) غرجستان و آن ولایتی است مشهور از خراسان . (برهان قاطع). ولایتی است در خراسان . (صحاح الفرس ). نام ولایتی است از خراسان و در غربی غور و شرقی هرات واقع است . (آنندراج ) (انجمن آرا). نام ولایتی است در حوالی خراسان چنانکه می گوی...
-
غرچه
لغتنامه دهخدا
غرچه . [ غ َ چ َ ] (اِخ ) نام یکی از متحدین افراسیاب که با ایرانیان جنگید و گرفتار شد : چو غرچه ز سگسار و شنگل ز هندهوا پردرفش و زمین پرپرند. فردوسی (شاهنامه چ دبیرسیاقی ص 806).چو غرچه بدید آنکه رستم چه کردوزآن نامداران برآورد گردبرآشفت بر خویشتن جنگ...
-
غرچه
لغتنامه دهخدا
غرچه . [ غ َ چ َ / چ ِ ] (ص ) به معنی غراچه . نامرد و مخنث و حیز. (برهان قاطع). مخنث نادان . (صحاح الفرس ). مخنث و نادان . (فرهنگ رشیدی ). || ابله و احمق و نادان و جاهل . || به چشم خودبین و دیوث . (برهان قاطع). || در فرهنگها به معنی نادان و بی حمیت آ...
-
غرچه
لغتنامه دهخدا
غرچه . [ غ َ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یخاب بخش طبس شهرستان فردوس ، که در 156هزارگزی شمال خاوری طبس واقع است ، کوهستانی است و هوای آن گرم و خشک و سکنه ٔ آن 37 تن است و دارای مذهب تشیعاند و به زبان فارسی سخن میگویند. آب اهالی آن از قنات تأمین می...
-
غرچه
لغتنامه دهخدا
غرچه . [ غ ِ رِچ ْ چ َ / چ ِ ] (اِ صوت ) در تکلم آواز ساییدن دندان به هم با فشار، و بیشتر با لفظ (دندان غرچه ) و با لفظ رفتن استعمال می شود. (از فرهنگ نظام ).
-
غرچه
فرهنگ فارسی معین
(غَ چِ) (ص .) 1 - بی غیرت ، دیوث . 2 - ابله . 3 - ناتوان در مردی .
-
غرچه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) 1 - (ص .) اهل غرجستان . 2 - (اِ.) نوایی است در موسیقی قدیم .
-
غرچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹غراچه، غرچک› [قدیمی] qarče ۱. نامرد؛ مخنث؛ عنین: ◻︎ کزاین غرچگان چیست چندین گریغ / بکوشید همپشت با گرز و تیغ (اسدی: ۲۲۲).۲. نادان؛ کودن: ◻︎ برگذر زاین سرای غرچهفریب / درگذر زاین رباط مردمخوار (سنائی۲: ۱۳۷).۳. پست؛ زبون.۴. (صفت) کوهست...