کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قروتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قروتی
لغتنامه دهخدا
قروتی . [ ق ُ ] (ترکی ، اِ) نام آشی است که از جغرات خشک پزند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
قُروَتى
لهجه و گویش بختیاری
qorvati غربتى، کولى دورهگرد.
-
قروتی شدن
لغتنامه دهخدا
قروتی شدن . [ ق ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بر هم خوردن . (آنندراج ) (بهار عجم ). صورت نگرفتن کاری . (چراغ هدایت ).- قروتی شدن معامله ؛ بر هم خوردن کار. (آنندراج ) (بهار عجم ) : بهادران چون دیدند معامله قروتی شد برمالیدند. (آنندراج ) (بهار عجم ، از نعمت ع...
-
جستوجو در متن
-
کالیوس
لغتنامه دهخدا
کالیوس . (اِ) بمعنی کالجوش است . (برهان ) (آنندراج ) (از شعوری ج 2 ورق 242). و آن نان ریزه ریزه کرده باشد که با کشک و روغن و مغز گردکان و ادویه گرم جوشانیده خورند و آن را در خراسان اشکنه قروتی گویند. (برهان ). اشکنه ٔ کشک دار. رجوع به کالجوش شود.