کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قره قیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قره آغاج
لغتنامه دهخدا
قره آغاج . [ ق َ رَ ] (اِخ )دهی از دهستان رودقاب بخش مرکزی شهرستان مرند واقع در 19 هزارگزی جنوب خاوری مرند و 4 هزارگزی خط آهن مرند به تبریز. موقع جغرافیایی آن جلگه ٔ سردسیر است . سکنه 526 تن . آب آن از چشمه و محصولات آن غلات . شغل اهالی زراعت و گله د...
-
قره آغاج
لغتنامه دهخدا
قره آغاج . [ ق َ رَ ] (ترکی ، اِمرکب ) درخت نارون . (السنه ٔ ترکیه و فرانسویه نک لغتی ). رجوع به نارون شود.
-
قره آغاجلو
لغتنامه دهخدا
قره آغاجلو. [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان انگوت بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع در 40 هزارگزی جنوب باختر گرمی و 20 هزارگزی شوسه ٔ گرمی به اردبیل . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و گرمسیر است . سکنه ٔ آن 298 تن . آب آن از چشمه و محصولات آن غلات ، حبوبات و...
-
قره آغاجلو
لغتنامه دهخدا
قره آغاجلو. [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد واقع در 15 هزارگزی جنوب آغ کند و 11500 گزی شوسه ٔ میانه به زنجان . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 114 تن . آب آن از دو رشته چشمه و محصولات ...
-
قره آغاجلو
لغتنامه دهخدا
قره آغاجلو. [ ق َ رَ ] (اِخ )دهی جزء دهستان یافت بخش هوراند شهرستان اهر واقع در 16500 گزی جنوب خاوری هوراند و 26500 گزی شوسه ٔ اهر به کلیبر. موقع جغرافیایی آن کوهستانی مایل به گرمی مالاریایی است . سکنه ٔ آن 567 تن است . آب آن از رودخانه ٔ قره سو و چش...
-
قره آغاجی
لغتنامه دهخدا
قره آغاجی . [ ق َ رَ ] (اِخ ) احمد رشدی . از دانشمندان است . او راست کتاب تحفةالرشد،و آن شرحی است بر ایساغوجی اثیرالدین ابهری در منطق که به سال 1252 هَ . ق . در آستانه چاپ شده است . (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1505).
-
قره آغل
لغتنامه دهخدا
قره آغل . [ ق َ رَ غ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چالدران بخش سیه چشمه ٔ شهرستان ماکو واقع در 45000 گزی شمال خاوری سیه چشمه و3 هزارگزی خاور شوسه ٔ سیه چشمه به زیوه پائین . موقع آن کوهستانی و هوای آن معتدل سالم است . سکنه ٔ آن 113تن . آب آن از چشمه و چاه ...
-
قره آقاغ
لغتنامه دهخدا
قره آقاغ . [ ق َ رَ ] (اِخ ) قره آغاج . رجوع به قره آغاج شود.
-
قره ارسلان
لغتنامه دهخدا
قره ارسلان . [ ق َ رَ اَ س َ ] (اِخ ) عمادالدین . مؤسس سلسله ٔ آل قادر و از خاندان سلاجقه که از 433 تا 583 هَ . ق . در کرمان حکومت مستقل داشته اند. رجوع به قراارسلان (عمادالدوله ...) شود.
-
قره اوغلان
لغتنامه دهخدا
قره اوغلان . [ ق َ رَ اُغ ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهاردولی بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 73 هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 22 هزارگزی شمال خاوری شوسه ٔ شاهین دژ به میاندوآب . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل . سکنه ٔ آن 247 تن . آب از چشمه سارها و م...
-
قره بابا
لغتنامه دهخدا
قره بابا. [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش تکاب شهرستان مراغه واقع در 22 هزارگزی جنوب باختری تکاب و 8 هزارگزی شمال باختری راه ارابه رو تکاب به میرانشاه . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل سالم . سکنه ٔ آن 75 تن . آب آن از چشمه ساره...
-
قره بابا
لغتنامه دهخدا
قره بابا. [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان اوجان بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع در 10 هزارگزی جنوب بستان آباد و 3 هزارگزی شوسه ٔ میانه به تبریز. موقع جغرافیایی آن جلگه ٔ سردسیر است . سکنه ٔ آن 1271 تن . آب آن از رودخانه ٔ چناق بلاغ و چشمه است . مح...
-
قره بابا
لغتنامه دهخدا
قره بابا. [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان عباسی بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع در 27هزارگزی جنوب خاوری بستان آباد و 3 هزارگزی شوسه ٔ میانه به تبریز. موقع جغرافیایی آن جلگه ٔ سردسیر است . سکنه ٔ آن 354 تن . آب آن از چشمه است . محصولات آن غلات ،یون...
-
قره باخیلو
لغتنامه دهخدا
قره باخیلو. [ق َ رَ ] (اِخ ) (ایل ...) یکی از تیره های ایل نفر از ایلات خمسه ٔ فارس است . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 87).
-
قره باشلو
لغتنامه دهخدا
قره باشلو. [ ق َ رَ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش چاپشلو از شهرستان دره گز در جنوب باختری دره گز. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری محصولات آن غلات ، بنشن ، باغات انگور و انواع میوه جات . شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی است . این ...