کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرموت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قرموت
معنی
(قُ) [ تر. ] (اِ.) مخلوطی از کاه و جو و یونجه که به اسب دهند.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قرموت
فرهنگ فارسی معین
(قُ) [ تر. ] (اِ.) مخلوطی از کاه و جو و یونجه که به اسب دهند.
-
واژههای همآوا
-
غرموت
لغتنامه دهخدا
غرموت . [ غ ُ ] (از روسی ، اِ) غُرمود. غورمود. در اصطلاح گاریچیان غذا و خوراک اسبان : غرموت دادن .
-
غرموت
فرهنگ فارسی معین
(غُ) = غرمود. قرموت : غذا و خوراک اسب .
-
قرموط
لغتنامه دهخدا
قرموط. [ ق ُ ] (ع اِ) گو یک گوه گردان . (منتهی الارب ). دُحروجةالجُعَل . (اقرب الموارد). || بار درخت غضا سرخ همچو انار که پستان دختران را بدان تشبیه کنند. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
غرموت
فرهنگ فارسی معین
(غُ) = غرمود. قرموت : غذا و خوراک اسب .