کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرقرو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قرقرو
/qorqoru/
معنی
کسی که بسیار قرقر میکند؛ بسیار انتقادکننده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قرقرو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] qorqoru کسی که بسیار قرقر میکند؛ بسیار انتقادکننده.
-
واژههای همآوا
-
غرغرو
لغتنامه دهخدا
غرغرو. [ غ ُغ ُ ] (ص نسبی ) در تداول عامه آنکه بسیار غرغر کند برای اظهار ناخشنودی . قرقرو. آنکه بسیار لندد. آنکه عادت به ژکیدن دارد و بسیار ژکد. رجوع به غرغر شود.
-
غرغرو
فرهنگ فارسی معین
(غُ غُ) (ص فا.) (عا.) آن که برای اظهار ناخشنودی بسیار غرغر کند.
-
جستوجو در متن
-
غرغرو
لغتنامه دهخدا
غرغرو. [ غ ُغ ُ ] (ص نسبی ) در تداول عامه آنکه بسیار غرغر کند برای اظهار ناخشنودی . قرقرو. آنکه بسیار لندد. آنکه عادت به ژکیدن دارد و بسیار ژکد. رجوع به غرغر شود.
-
غرغری
لغتنامه دهخدا
غرغری . [ غ ُ غ ُ ] (ص نسبی ) کسی که غرغر می کند. (فرهنگ نظام ). غرغرو. قرقرو. || (اِ) چیز گرد میان سوراخ ، که جایی آزاد کار گذاشته شده باشد و در حرکت صدای غرغر می کند. (فرهنگ نظام ). || بازیچه ای است که پیاله ٔ کوچک آویخته با موی یا دم اسب است به یک...