کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرقاول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قرقاول
/qarqāvol/
معنی
پرندهای حلالگوشت که بیشتر در سواحل دریای خزر پیدا میشود. نر آن دمدراز و پرهای خوشرنگ و زیبا دارد. مادۀ آن کوچکتر و دمش کوتاه است. در جنگلها و مزارع بهسر میبرد. مادۀ آن لانۀ خود را روی زمین درست میکند و ده تخم میگذارد و ۲۴ روز روی تخمها میخوابد تا جوجههایش از تخم بیرون آیند؛ خروس صحرایی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تذرو، ترنگ
دیکشنری
pheasant
-
جستوجوی دقیق
-
قرقاول
واژگان مترادف و متضاد
تذرو، ترنگ
-
قرقاول
فرهنگ فارسی معین
(قَ وُ) (اِ.) تذرو، خروس کوهی ، تورنگ .
-
قرقاول
لغتنامه دهخدا
قرقاول . [ ق َ وَ / وُ ] (اِ) جانوری است سیاه رنگ که پَر آن را پادشاهان ایران بر تاج نصب کنند. گویند تذرو است ، و آن خروس صحرائی است . (آنندراج ). مرغی جنگلی که تذرو و تورنگ نیزگویند. (ناظم الاطباء). تدرج . (المنجد) : صبامیرساند ز دراج جام به قرقاول ...
-
قرقاول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) qarqāvol پرندهای حلالگوشت که بیشتر در سواحل دریای خزر پیدا میشود. نر آن دمدراز و پرهای خوشرنگ و زیبا دارد. مادۀ آن کوچکتر و دمش کوتاه است. در جنگلها و مزارع بهسر میبرد. مادۀ آن لانۀ خود را روی زمین درست میکند و ده تخم می...
-
قرقاول
دیکشنری فارسی به عربی
دراج
-
جستوجو در متن
-
چور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: čōr] ‹چوز› (زیستشناسی) [قدیمی] čur = قرقاول
-
تذرو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) tazarv = قرقاول
-
تورنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] turang = قرقاول
-
تیرنگ
واژهنامه آزاد
[تیرِنْگ] یکی زیرگونه های قرقاول "گردن سیاه" است که به آن "قرقاول مازندرانی" گویند و از نظر ریخت شناسی با قرقاول تالشی یکی است.
-
جسربور
واژهنامه آزاد
نامی برای قرقاول
-
تذرو
واژگان مترادف و متضاد
تزنگ، قرقاول، چور
-
تذرو
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) قرقاول .
-
جوربور
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) تذرو، قرقاول .
-
pheasants
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آفتابگردان، قرقاول، مرغ بهشتی