کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کدو تنبل
دیکشنری فارسی به عربی
قرعة
-
پشک انداختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ تَ) (مص ل .) قرعه کشیدن ، قرعه کشی .
-
قارع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] qāre' ۱. کوبنده.۲. کوبندۀ در.۳. فالزننده به قرعه؛ قرعهکشنده.
-
پِشک،()انداختن
لهجه و گویش تهرانی
قرعه،قرعه کشی :،سر از من آخر از همه پشک! هنگام پشگ انداختن گویند
-
emblematology
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قرعه کشی
-
draw rein
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قرعه کشی
-
draw near
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قرعه کشی نزدیک
-
commot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قرعه کشی
-
drawstop
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قرعه کشی
-
balow
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قرعه کشی
-
drawshave
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قرعه کشی
-
drawfiling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قرعه کشی
-
lotter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قرعه کشی
-
سَاهَمَ
فرهنگ واژگان قرآن
قرعه کشي کرد
-
ادم کله خشک
دیکشنری فارسی به عربی
احمق , قرعة