کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرضی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قرضی
واژگان مترادف و متضاد
عاریه، مستعار، نسیه
-
قرضی
لغتنامه دهخدا
قرضی ٔ. [ق ِ ض ِءْ ] (ع اِ) درختی است از نوادر اشجار دشتی ، شکوفه اش زردتر از گل اسپرک است . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
قرظی
لغتنامه دهخدا
قرظی . [ ق َ رَ ] (اِخ ) عبدالرحمان بن سعدبن عمار. از محدثان و از خاندان سعد قراظ مؤذن پیغمبر است . وی از پدران خود روایت کند و ابوبکر حمیدی و اسحاق طالقانی از او روایت دارند. (انساب سمعانی ).
-
قرظی
لغتنامه دهخدا
قرظی . [ ق َ رَ ] (اِخ ) محمدبن عماربن سعد قراظ. از محدثان است . وی از ابوحریره روایت کند و فرزند فرزندش محمدبن عماربن حفص ، و عمربن عبدالرحمان بن اسد از او روایت کنند. (انساب سمعانی ).
-
قرظی
لغتنامه دهخدا
قرظی . [ ق َ رَ ] (اِخ )محمدبن عماربن جعفربن عمربن سعد قراظ، معروف به کشاکش . از راویان است . وی از عم خود و شریک بن عبداﷲبن ابونمر روایت کند و معن بن عیسی و ابوعامر عقدی و سعیدبن منصور و گروهی دیگر از او روایت دارند. احمدبن حنبل گوید: در روایات وی ب...
-
قرظی
لغتنامه دهخدا
قرظی . [ ق َ رَ ] (ص نسبی ) نسبت است به سعدبن عاید قراظ. (انساب سمعانی ). رجوع به قراظ شود. || نسبت است به قَرَظ. (منتهی الارب ).
-
قرظی
لغتنامه دهخدا
قرظی . [ ق َ رَ ظی ی ] (ع ص نسبی ) (کبش ...) کبش جهنی . قچقار یمنی ، بدان جهت که یمن روئیدن گاه قرظ است . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
imprest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازپرداخت، مساعده، قرضی
-
imprests
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازپرداخت، مساعده، قرضی
-
قرض و فرض
فرهنگ گنجواژه
قرضی که باید ادا شود، بدهی.
-
قرضئة
لغتنامه دهخدا
قرضئة. [ ق ِ ض ِ ءَ ] (ع اِ) یکی قِرضی ٔ. (اقرب الموارد). رجوع به قرضی ٔ شود.
-
عاریه
واژگان مترادف و متضاد
۱. عاریت، قرضی ۲. مصنوعی
-
نسیه
واژگان مترادف و متضاد
استقراض، غیرنقدی، قرضی، قرض، نسیئه، وام ≠ نقد