کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرص گرم و سرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قرص رودهرهشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] ← قرص پوششدار رودهای
-
disk of convergence
قرص همگرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] برای سری توانی بزرگترین قرصی که سری مفروضی در همۀ نقاط درون آن همگراست
-
disk galaxy
کهکشان قرصگون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] نوعی کهکشان که ساختار اصلی آن قرص نازکی از ستارههاست
-
tablet coating 1
پوششدهی قرص
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] فرایند پوشاندن هستۀ قرص با یک لایۀ نازک
-
قرص زر مغربی
لغتنامه دهخدا
قرص زر مغربی . [ ق ُ ص ِ زَ رِ م َ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب است در محل غروب . (آنندراج ).
-
قرص هفت دره
لغتنامه دهخدا
قرص هفت دره . [ ق ُ ص ِ هََ دَ رَ / رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب به اعتبار هفت آسمان . (آنندراج ).
-
قرص لوزی شکل
دیکشنری فارسی به عربی
معين
-
مث قرص قمر
لهجه و گویش تهرانی
مثال زیبایی
-
قُرص بودن(دهان)
لهجه و گویش تهرانی
حفظ اسرار
-
جستوجو در متن
-
سرد و گرم
فرهنگ گنجواژه
ملایم. سرد و گرم چشیده= با تجربه.
-
گرم و سرد
فرهنگ گنجواژه
متضاد. گرم و سرد چشیده= با تجربه.
-
گرم و سرد چشیده
لغتنامه دهخدا
گرم و سرد چشیده . [ گ َ م ُ س َ چ َ / چ ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) کارآزموده . مجرب . جهاندیده : در خدمت وی گرم و سرد چشیده . (تاریخ بیهقی ). پرورده ٔ جهان دیده آرمیده گرم و سرد چشیده . (گلستان ).واقعات زمانه دیده بسی گرم و سرد جهان چشیده بسی .امیرخسرو...
-
سرد و گرم
لهجه و گویش تهرانی
فراز و نشیب
-
گرم و سرد
لغتنامه دهخدا
گرم و سرد. [ گ َ م ُ س َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) حار و بارد. رجوع به گرم و رجوع به سرد شود. || کنایه از حوادث زمان . (آنندراج ). کنایه از محنت و راحت و سخت و سست و شدت و رخا و بدی و نیکی و امثال اینها. (برهان ).- گرم و سرد روزگار چشیدن ؛ باتجربه ش...
-
گرم و سرد چرخ
لغتنامه دهخدا
گرم و سرد چرخ . [ گ َ م ُ س َ دِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب . || کنایه از ماه . (برهان ) (انجمن آرا). || کنایه از حوادث فلکی . (برهان ). کنایه از نیک و بد است که از افلاک رسد. (انجمن آرا). رجوع به گرم و سرد شود.