کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرصه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قرصه
/qorse/
معنی
۱. گرده؛ گرد.
۲. گردۀ نان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قرصه
فرهنگ فارسی عمید
[عربی: قرصَة، جمع: قُرَص] qorse ۱. گرده؛ گرد.۲. گردۀ نان.
-
واژههای مشابه
-
قرصة
لغتنامه دهخدا
قرصة. [ ق ُ ص َ ] (ع اِ) یک قرص . کلیچه . || گرده ٔ آفتاب . (منتهی الارب ). و رجوع به قرص شود : گرچه محور سپرَد قرصه ٔ خورقرص خور بین که به محور سپرند. خاقانی .حربا منم تو قرصه ٔ شمسی روا بودگر قرص شمس نور به حربا برافکند. خاقانی .قرصه ٔ خورشید که صا...
-
قرصة
دیکشنری عربی به فارسی
نيشگون , گازگرفتن , کش رفتن , مانع رشدونمو شدن , جوانه زدن , صدمه زدن , پريدن , زخم زبان , سرمازدگي , نيشگون گرفتن , قاپيدن , مضيقه , تنگنا , موقعيت باريک , سربزنگاه , اندک , جانشين
-
قرصه ٔ زر
لغتنامه دهخدا
قرصه ٔ زر. [ ق ُ ص َ / ص ِ ی ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب است . (آنندراج ). رجوع به قرص زر شود.
-
قرصه بند
واژهنامه آزاد
بالش مدور ی که خمیررا روی آن پهن می کنند ونانواخمیرراباآن به سینه تنور میچسباند
-
واژههای همآوا
-
غرسه
لغتنامه دهخدا
غرسه . [ غ ُ س َ ] (اِخ ) قریه ای است از ناحیه ٔ بین النهرین در بین موصل و نصیبین واقع شده است و تاک و درخت فراوان دارد. (از معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
نیشگون
دیکشنری فارسی به عربی
قرصة
-
گازگرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
قرصة
-
مانع رشدونمو شدن
دیکشنری فارسی به عربی
قرصة
-
نیشگون گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
قرصة
-
موقعیت باریک
دیکشنری فارسی به عربی
قرصة
-
زخم زبان
دیکشنری فارسی به عربی
توبيخ , قرصة