کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرب و منزلت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قرب و منزلت
فرهنگ گنجواژه
مقام.
-
واژههای مشابه
-
قرب جواز
دیکشنری فارسی به عربی
آنية
-
جستوجو در متن
-
stand-in
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایستادن در، عوض، قرب و منزلت
-
مقرب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] moqarrab آنکه نزدیک به کسی شده و در نزد او قرب و منزلت پیدا کرده؛ نزدیکشده.
-
اختصاص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'extesās ۱. مخصوص کاری یا چیزی کردن؛ ویژه کردن.۲. (اسم) ویژگی.۳. [قدیمی] قرب و منزلت.
-
قربة
لغتنامه دهخدا
قربة. [ ق ُ ب َ ] (ع اِمص ) خویشی . || نزدیکی . (منتهی الارب ). قرب . گویند قربة در منزلت است و قرب در مکان و قربی در رحم است . (از اقرب الموارد). قُرُبة. رجوع به قُرب شود.- قصد قربة (قربت ) . رجوع به قصد شود.
-
منزلت داشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ارج داشتن، قرب داشتن، قدر داشتن، حرمتداشتن ۲. ارزش داشتن، اهمیت داشتن، اعتبارداشتن ۳. شان داشتن، مرتبت داشتن ۴. مکانتداشتن، درجه و پایه داشتن
-
دالت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: دالّة، مؤنثِ دال] ‹داله› [قدیمی] dāllat ۱. =دالdāl[l]۲. (اسم مصدر) جرئت؛ گستاخی.۳. (اسم مصدر) قرب و منزلت.
-
مَحْجُوبُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
آنانکه در حجاب و پرده قرار گرفته اند (مراد از محجوب بودن از پروردگارشان در روز قيامت محروم بودنشان از کرامت قرب و منزلت او است ویا محجوب بودن از رحمت خداست ومعنايش اين نيست که از معرفت خدا محجوبند ، چون در روز قيامت همه حجابها برطرف ميشود ، يعني همه ...
-
ضنائن
لغتنامه دهخدا
ضنائن . [ ض َ ءِ ] (ع اِ) ضنائن اﷲ؛ خاصان ِ خلق او. و فی الحدیث : ان ﷲ تعالی ضنائن من خلقه یحییهم فی عافیة و یمیتهم فی عافیة. (منتهی الارب ).صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ضنائن عبارتست از مخصوصان بارگاه حق عزّاسمه و آنان کسانی هستند که او - تقدست ا...
-
مخافت
لغتنامه دهخدا
مخافت . [ م َ ف َ ] (ع مص ) خوف و ترسیدن ،و این مصدر میمی است از ثلاثی مجرد. در اصل مخوفت بود واو متحرک ماقبل آن حرف صحیح ساکن ، حرکت واو نقل کرده به ماقبل دادند واو در اصل متحرک بود، ماقبل آن اکنون مفتوح گردید آن واو را به الف بدل کردند مخافت شد. (غ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن موسی بن یونس بن محمدبن منعةبن مالک بن محمدبن سعدبن سعیدبن عاصم بن عائذبن کعب بن قیس بن ابراهیم الأربلی الاصل الفقیه الشافعی . ابن خلکان گوید: او از خاندان ریاست و فضل و از مقدمان اربل و ملقب بشرف الدین است . وی امامی کبیر...
-
مناسبت
لغتنامه دهخدا
مناسبت . [ م ُ س َ / س ِ ب َ ] (از ع ، اِمص ) موافقت و پیوستگی و علاقه و ارتباط و مشابهت . (ناظم الاطباء). مناسبة : اما اصل دوستی را که بنابر مناسبت بود منقطع نکند. (کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 838).رخسار و قامتش ز طریق مناسبت ماه شب چهارده بر خط استو...