کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قربت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قربت
/qorbat/
معنی
۱. نزدیکی.
۲. نزدیکی در مکان و منزلت.
۳. آنچه موجب تقرب به خدا گردد از طاعت، عبادت، و کارهای نیکو.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تقرب، خویشاوندی، نزدیکی
برابر فارسی
نزدیک
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قربت
واژگان مترادف و متضاد
تقرب، خویشاوندی، نزدیکی
-
قربت
فرهنگ واژههای سره
نزدیک
-
قربت
فرهنگ فارسی معین
(قُ بَ) [ ع . قربة ] (اِ.)خویشی ، نزدیکی .
-
قربت
لغتنامه دهخدا
قربت . [ ق ُ ب َ ] (ع اِمص ) قربة. رجوع به قربة شود.
-
قربت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: قربَة، جمع: قُرَب و قُرُبات] [قدیمی] qorbat ۱. نزدیکی.۲. نزدیکی در مکان و منزلت.۳. آنچه موجب تقرب به خدا گردد از طاعت، عبادت، و کارهای نیکو.
-
واژههای همآوا
-
غربت
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیگانگی، دوری ۲. غریبی ۳. غربتی، قرشمال، کولی، لولی ≠ انس، شناسایی
-
غربت
فرهنگ واژههای سره
ناشناختگ
-
غربت
لغتنامه دهخدا
غربت . [ غ َ ب َ ] (ع اِ) غربة. رجوع به غَربَة شود.
-
غربت
لغتنامه دهخدا
غربت . [ غ ُ ب َ ] (ع مص ) غُربَة. دوری از جای خود. دور شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غریب شدن . (مصادر زوزنی ). دوری از وطن . جدائی از وطن در طلب مقصود. غُرب . (اقرب الموارد). دوری از جای باش . دوری از خانمان . دوری از وطن و شهر. غریبی : ز خان و ...
-
غربة
لغتنامه دهخدا
غربة. [ غ َ ب َ ] (ع اِ) دوری : نوی غربة؛ دوری دور، غربةالنوی ؛ دوری آن . (منتهی الارب ). یقال : نوی غربة؛ ای بعیدة. دور شدن . || اسم مرة از غرب . (اقرب الموارد). غروب . || از اسماء عسل . (المزهر سیوطی ص 242). || (اِمص ) حدت . تیزی . || (ص ) دوربین و...
-
غربة
لغتنامه دهخدا
غربة. [ غ َ رَ ب َ ] (اِخ ) یکی از دروازه های بزرگ دارالخلافه در بغداد است که آن را به علت داشتن غربة (درخت ) به همین نام خوانده اند. بعض از روات بدانجا منسوبند از آن جمله : ابوالخطاب نصربن احمدبن عبداﷲبن البطر الغربی است . (از معجم البلدان ).
-
غربة
لغتنامه دهخدا
غربة. [ غ َ رَ ب َ ] (ع اِ) یکی شجر غرب ؛ یعنی درخت خلاف است . (از معجم البلدان ).
-
غربة
لغتنامه دهخدا
غربة. [ غ ُ ب َ ] (ع مص ) غربت . رجوع به غربت شود.
-
غربة
لغتنامه دهخدا
غربة. [ غ ُ رَ ب َ ] (اِخ ) تخفیفی است از غُرَّبَة. (از منتهی الارب ). رجوع به غُرَّبَة شود.