کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قربان آباد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
افعی قربان
لغتنامه دهخدا
افعی قربان . [ اَ ی ِ ق ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از کمان تیراندازی است .(آنندراج ) (مؤید) (برهان ). کمان . (فرهنگ شعوری ).
-
بله قربان
لغتنامه دهخدا
بله قربان . [ ب َ ل ِ ق ُ ] (جمله ، اِ مرکب ) (از: بله ، محرف بلی + قربان ) جواب مثبت است تکریم طرف را. || تملق . (از یادداشت مرحوم دهخدا). بلی قربان . و رجوع به بلی قربان شود.- بله قربان گفتن ؛ تملق بیش از حد. گفته های شاهی یا امیری یا بزرگی را، از...
-
بنه قربان
لغتنامه دهخدا
بنه قربان . [ ب ُ ن َ ق ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان قیلاب بخش اندیمشک است که در شهرستان دزفول واقع است و دارای 100 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
چاه قربان
لغتنامه دهخدا
چاه قربان . [ ق ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان دلکان بخش بزمان شهرستان ایرانشهر که در 55 هزارگزی جنوب بزمان بر کنار راه مالرو بمپور به دلکان واقع شده . کوهستانی ، گرمسیر و مالاریائی است و 75تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش لبنیات ، شغل اهالی گله داری و ر...
-
خون قربان
لغتنامه دهخدا
خون قربان . [ ن ِ ق ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شراب . خون خم . (ناظم الاطباء).
-
قربان وحیران
فرهنگ گنجواژه
واله.
-
قربان و حیران
فرهنگ گنجواژه
اظهار محبت زیاد،
-
قربان و صَدقه
فرهنگ گنجواژه
اظهار محبت زیاد، تملق، قربان و صدقه رفتن.
-
قُربان و کیش
فرهنگ گنجواژه
تیردان.
-
بوسه و قربان صدقه
فرهنگ گنجواژه
مهر.
-
نوازش و قربان صدقه
فرهنگ گنجواژه
محبت زیادی.
-
جستوجو در متن
-
حصار
لغتنامه دهخدا
حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد. واقع در 20هزارگزی جنوب خاوری اسفراین . ناحیه ای است واقع در دامنه گرمسیر. دارای 401 تن سکنه میباشد. کردی ، فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات ، بنشن . اهال...
-
معلومات
لغتنامه دهخدا
معلومات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ معلومة تأنیث معلوم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). چیزهای دانسته شده و علوم . (ناظم الاطباء) : خلاقی که معلومات مبدعات فطرتش از کمال قدرت او یک داستان است . (جهانگشای جوینی ). دریغ از شما که معلومات خود را به مجهولات ...
-
مصلی
لغتنامه دهخدا
مصلی . [ م ُ ص َل ْ لا ] (ع اِ) موضع نماز و دعا. ج ، مصلیات . (ناظم الاطباء). نمازگاه و جای نماز گزاردن . (آنندراج ) (غیاث ). نمازگاه . (دهار). جای نماز. آن جای که در آن نمازگزارند. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مصلا شود : چون حضرت خواجه از مصلی بیامدن...
-
شما
لغتنامه دهخدا
شما. [ ش ُ ] (ضمیر) ضمیر جمع مخاطب . ضمیر شخصی منفصل دوم شخص جمع. انتم . کم . انتن . (یادداشت مؤلف ) : کدام است مرد از شما نام خواه که آید پدید از میان سپاه . فردوسی .دل خرابی می کند دلدار را آگه کنیدزینهار ای دوستان جان من و جان شما. حافظ.ای صبا با...