کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرایوسف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قرایوسف
لغتنامه دهخدا
قرایوسف . [ ق َ س ُ ] (اِخ ) (790 - 822 هَ . ق .). پسر قرامحمد قراقویونلو بوده که بعد از کشته شدن پدرش در شام ریاست یافته ، و نخستین کس از این دودمان است که مستقل شده و در تبریز و عراق و اناطولی مکرر با سپاه امیر تیمور زدوخورد کرده و با سلطان احمد جل...
-
جستوجو در متن
-
علاءالدوله ٔ بغدادی
لغتنامه دهخدا
علاءالدوله ٔ بغدادی . [ ع َئُدْ دَ ل َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن سلطان احمد بغدادی . وی در آذربایجان نزد امیر قرایوسف میزیست . هنگامی که امیر قرایوسف در خوی بود، وی به تبریز آمد و طایفه ای از اهل شرارت فراهم کرد. قرایوسف این خبر شنیده کس فرستاد تا حاجی کو...
-
پیرعمر
لغتنامه دهخدا
پیرعمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) از یاران امیر قرایوسف ترکمان و نایب وی . پیرعمر در جنگ این امیر با میرزا ابوبکر کرت شرکت داشته است . و نیز از جانب قرایوسف والی ارزنجان گشته . (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 570 و 577).
-
اخی قصاب
لغتنامه دهخدا
اخی قصاب . [ اَ ق َص ْ صا ] (اِخ ) از بزرگان شروان بعهد امیر قرایوسف ترکمان . رجوع به حبط ج 2 ص 196 شود.
-
اخی فرخ
لغتنامه دهخدا
اخی فرخ . [ اَ ف َرْ رُ ] (اِخ ) ابن امیر بسطام جاکیر. آنگاه که میرزا سعد وقاص حاکم قم از فرمان میرزا شاهرخ مبنی بر اطلاق امیر بسطام که در بند او بود، سرپیچید و قتلق خواجه را در قم بر سر اغروق گذاشته بسطام را مصحوب خویش برداشته نزد امیر قرایوسف ترکما...
-
پیرحسین سعد
لغتنامه دهخدا
پیرحسین سعد. [ح ُ س َ س َ ] (اِخ ) نام مردی از شجاعان لشکر ترکمان که در محاربه ٔ امیر شاهرخ گورکان با اولاد قرایوسف ترکمان اسیر گردیده است . (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 611).
-
علی قلندر
لغتنامه دهخدا
علی قلندر. [ ع َ ی ِ ق َ ل َ دَ ] (اِخ ) (امیر...)میکائیل . وی از امرای سلطان طاهر حاکم حله بود. و چون پدرش سلطان احمد از بغداد نزد او آمد وی از پدر بترسید و با امرای خود که از جمله ٔ آنها امیرعلی قلندر میکائیل بود یاغی گشت و از آب بگذشت و سلطان احمد...
-
اصفهان
لغتنامه دهخدا
اصفهان . [ اِ ف َ ] (اِخ ) امیر اصفهان ، پسر قرایوسف . از امرای روزگار ایلکانیان بود که سلطان حسین بن علاءالدولةبن سلطان احمد آخرین امیر ایلکانی را بکشت و سلسله ٔ مزبور را منقرض کرد. عباس اقبال مینویسد: سلطان حسین چون محمود در 827 هَ. ق . فوت کرد جای...
-
پیربداق
لغتنامه دهخدا
پیربداق . [ ب ُ ] (اِخ )پسر امیر قرایوسف ترکمان . خواندمیر در حبیب السیر آرد: امیر قرایوسف بعد از شهادت میرزا میرانشاه گورکان و فرار میرزا ابابکر بجانب کرمان تمامت مملکت آذربایجان و اران را تحت تصرف درآورد و پسر خود پیربداق را ببهانه ٔ اینکه سلطان جل...
-
جغ
لغتنامه دهخدا
جغ. [ ] (اِخ ) (مولانا ...) نامی بوده است میرزا شاهرخ ، پسر امیرتیمور گورکان را : «[ اسکندربن قرایوسف ] با قباد ولیلی آغاز خشونت و بدمزاجی کرد بنابر آن که شما به چه جهت ساوری و پیشکش برای مولانا جغ یعنی میرزا شاهرخ فرستاده بودید». (حبیب السیر چ خیام ...
-
ساتلمش
لغتنامه دهخدا
ساتلمش . [ ت ِ م ِ ] (اِخ ) ستلمش . از سرکردگان امیر قرایوسف ترکمان قره قویونلو است که بفرمان آن امیر و بهمراه چندتن دیگر بسال 813 هَ . ق . سلطان احمد جلایر را در بغداد بخبه هلاک کرد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 578 شود.
-
علی بیک
لغتنامه دهخدا
علی بیک . [ ع َ ب َ ] (اِخ ) ابن قراعثمان . وی بعد از پدرش امیر قراعثمان ، بر دیاربکر حاکم بود و پس از او پسرش حسن بیک به حکومت آنجا رسید که بعدها توانست بر امیر جهانشاه بن قرایوسف غلبه کند و خود به سلطنت برسد. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 429).
-
قاسم
لغتنامه دهخدا
قاسم . [ س ِ ] (اِخ ) ابن امیراسکندر، ملقب به ملک قاسم قرایوسف هم عصر سلطان ابوسعید است که به اتفاق امیر خلیل مملکت سیستان را تا فراه و اسفزارتحت حکومت خود کشید. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 71).
-
حاجی کوچک
لغتنامه دهخدا
حاجی کوچک . [ چ َ ] (اِخ ) رکابدار. در زمان امرای قره قویون لو در آذربایجان میزیسته و از قبل قرایوسف دومین امیر این سلسله حکومت تبریز داشته و به امر او علاءالدوله پسر سلطان احمد جلایر را در قلعه ٔ عادل خور مقید ساخته است . رجوع به حبط ج 2 ص 186 شود.