کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قراول رفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قراول رفتن
لغتنامه دهخدا
قراول رفتن . [ ق َ وُ رَ ت َ ] (مص مرکب ) نشانه رفتن . نشانه گرفتن تیر با تفنگ .
-
قراول رفتن
دیکشنری فارسی به عربی
هدف
-
واژههای مشابه
-
پیش قراول
فرهنگ فارسی معین
(قَ وُ) [ فا - تر. ] (اِ.) 1 - سربازی که پیش از دیگران برای دیده بانی و نگهبانی حرکت می کند. 2 - جلودار.
-
قراول خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ) [ تر - فا. ] (اِمر.) 1 - مکانی بلند قریب یک فرسنگ بیرون شهر که شب و روز سربازان در آن مراقب بودند و چون سپاه دشمن را از دور می دیدند برای اطلاع مردم شهر آتش روشن می کردند یا به وسیله ای آنان را آگاه می ساختند. 2 - اطاقی که قراولان یک وا...
-
چاکر قراول
لغتنامه دهخدا
چاکر قراول . [ ک َ ق َ وُ ] (اِخ ) نام طائفه ای از ترکمن های ساکن خاک ایران که در گرگان سکونت دارند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 103).
-
پیش قراول
لغتنامه دهخدا
پیش قراول . [ ق َ وُ ] (اِ مرکب ) پیشرو لشکر. مقدمةالجیش . آن حصه از لشکر پیاده یا سواره که جلو حرکت میکند. طلیعه . چرخچی . مقدمه . پیشرو.
-
قراول کشیدن
لغتنامه دهخدا
قراول کشیدن . [ ق َ وُ ک َ /ک ِ دَ ] (مص مرکب ) نگاهبانی کردن . (ناظم الاطباء).
-
قراول تپه
لغتنامه دهخدا
قراول تپه . [ ق َ وُ ت َ پ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان صالح آباد بخش جنت آباد شهرستان مشهد واقع در 7 هزارگزی شمال خاوری صالح آباد به خواجه حسام الدین . موقع جغرافیایی آن جلگه ٔ معتدل و سکنه ٔ آن 83 تن است . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، پنبه و تریاک ا...
-
قراول چای
لغتنامه دهخدا
قراول چای . [ ق َ وُ ] (اِخ )رودی است که بنابه اظهار فُن بوده اسحاقی سوودوق اولو هم نامیده میشود. از سمت چپ سواسینه رود و از طرف راست قره سلی به گرگان رود میریزد. (ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 126).
-
پس قراول
لغتنامه دهخدا
پس قراول . [ پ َ ق َ وُ ] (اِ مرکب ) (مقابل پیش قراول ) مُؤَخرةُالجیش . بنگاه لشکر و مؤخر آن . (منتهی الارب در کلمه ساقه ). ساقه .
-
قراول خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی. فارسی] [منسوخ] qarāvolxāne پاسدارخانه؛ پاسگاه؛ محلی که عدهای قراول در آنجا بهسر برند.
-
پیش قراول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. ترکی] (نظامی) pišqarāvol ۱. سربازی که جلوتر از سایر سربازان برای نگهبانی یا دیدهبانی حرکت کند.۲. سربازی که جلوتر از سایر سربازان به سرزمین دشمن وارد شود.۳. پیشرو لشکر.
-
پس قراول
دیکشنری فارسی به عربی
خلفي
-
پس قراول
لهجه و گویش تهرانی
نگهبان پشت لشکر