کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرار و طاقت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قرار و طاقت
فرهنگ گنجواژه
طاقت.
-
واژههای مشابه
-
قَرَارٍ
فرهنگ واژگان قرآن
قرارگاه - محل آرميدن
-
oblique lie
قرار مایل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] وضعیتی که در آن محور طولی بدن جنین محور طولی بدن مادر را با زاویۀ 45 درجه قطع میکند
-
بی قرار
فرهنگ واژههای سره
بی تاب، نا آرام، سراسیمه، پریشان
-
قرار دادن
فرهنگ واژههای سره
نهادن
-
قرار گرفت
فرهنگ واژههای سره
نهاده شد
-
یک قرار
لغتنامه دهخدا
یک قرار. [ ی َ / ی ِ ق َ ] (ص مرکب ) مرادف یک پهلو. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یک وضع. یک اندازه . یکسان . رجوع به یک پهلو شود.
-
restless
بیقرار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ویژگی فرد دچار بیقراری
-
بی قرار
فرهنگ فارسی معین
(قَ) (ص مر.) 1 - ناپایدار، بی ثبات . 2 - بی صبر، ناشکیبا.
-
قرار دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) 1 - برقرار کردن . 2 - آرام دادن .
-
قرار گرفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گِ رِ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - ساکن شدن ، آرام گرفتن . 2 - استوار شدن ، محکم گشتن .
-
جای قرار
لغتنامه دهخدا
جای قرار. [ ی ِ ق َ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جای ِ باش . (ناظم الاطباء).
-
قرار بستن
لغتنامه دهخدا
قرار بستن . [ ق َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) عهد بستن . پیمان بستن : خدا را چون دل ریشم قراری بست با زلفت بفرما لعل نوشین را که زودش با قرار آرد.حافظ.
-
قرار داشتن
لغتنامه دهخدا
قرار داشتن . [ ق َ ت َ ] (مص مرکب ) ثبات ورزیدن . || ثابت شدن . مقرر شدن . معین شدن . (ناظم الاطباء).