کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرارة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قرارة
لغتنامه دهخدا
قرارة. [ ق َ رَ ] (اِخ ) از اعلام است . (منتهی الارب ).
-
قرارة
لغتنامه دهخدا
قرارة. [ ق َ رَ ] (اِخ ) جایی است به روم . (منتهی الارب ).
-
قرارة
لغتنامه دهخدا
قرارة. [ ق َ رَ ] (ع اِ) آرامگاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || زمین پست هموار. زمین هموار مستدیر که در آن آب باران گرد آید. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || گوسپند یا میش . || گوسفند ریزه خاصة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ...
-
قرارة
لغتنامه دهخدا
قرارة. [ ق ِ رَ ] (ع اِ) رجوع به معنی دوم قَرارَة شود.
-
قرارة
لغتنامه دهخدا
قرارة. [ ق ُ رَ ] (ع اِ) شوربا یا ریزه های دیگ افزار و مانند آن که در ته دیگ بماند یا بچسبد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).آنچه در دیگ بماند یا به ته آن بچسبد از آبگوشت یا ریزه های توابل و جز آن . (از اقرب الموارد). || آبی که در دیگ ریزند بعد از طعام...
-
قرارة
لغتنامه دهخدا
قرارة. [ق َ رَ ] (اِخ ) قبیله ای است به یمن . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
غرارة
لغتنامه دهخدا
غرارة. [ غ َ رَ ] (ع مص ) به معنی غِرَّة. (منتهی الارب ). غفلت . (از اقرب الموارد). غافل شدن و غفلت ورزیدن . (برهان قاطع). غافل شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || نوجوان بودن . حداثت سن : کان ذلک علی غرارتی ؛ ای حداثة سنی . || غرارت . عشقبازی پس از آزمود...
-
غرارت
فرهنگ فارسی معین
(غَ رَ) [ ع . غرارة ] 1 - (مص ل .) غافل شدن . 2 - فریب خوردن . 3 - (اِمص .) غفلت . 4 - بی تجربگی .
-
غرارت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غرارَة] [قدیمی] qarārat ۱. غفلت.۲. جوانی؛ ناآزمودگی؛ بیتجربگی.
-
جستوجو در متن
-
قرارات
لغتنامه دهخدا
قرارات . [ ق َ ] (ع اِ) ج ِ قرار و قرارة. رجوع به همین مدخل ها شود. || خوراکها و علوفه های سپاهیان . (آنندراج ).
-
مقتر
لغتنامه دهخدا
مقتر. [ م ُ ت ِرر ] (ع ص ) به آب خنک غسل آرنده . || گیرنده ٔ قُراره از بن دیگ و قُراره به معنی شوربا یا ریزه های دیگ افزار و مانندآن که در تک دیگ بماند و بچسبد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اقترار شود.
-
اقترار
لغتنامه دهخدا
اقترار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) آرام گرفتن . || جای گرفتن آب گشن در زهدان ماده . || سیر شدن ستور. || فربه شدن ستور و بنهایت رسیدن فربهی . || نانخورش ساختن از قراره .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || گرفتن قراره از بن دیگ . (منتهی...
-
قرقرة
لغتنامه دهخدا
قرقرة. [ ق َ ق َ رَ ] (ع اِ) نوعی از خنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خنده ٔ بلند. (اقرب الموارد). قهقهه . || بانگ کبوتر و شتر و شکم . (منتهی الارب )(آنندراج ). صوت الحمام . (اقرب الموارد). || زمین پست نرم . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج...