کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرابت دار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قرابت دار
لغتنامه دهخدا
قرابت دار. [ ق َب َ ] (نف مرکب ) دارای نسبت خواه از طرف خون یا از طرف ازدواج . || خویشاوند. (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
قرابت داری
لغتنامه دهخدا
قرابت داری . [ ق َ ب َ] (حامص مرکب ) خویشی و خویشاوندی . (ناظم الاطباء).
-
وصلت و قرابت
فرهنگ گنجواژه
خویشاوندی.
-
جستوجو در متن
-
رشته دار
لغتنامه دهخدا
رشته دار. [ رِ ت َ / ت ِ ] (نف مرکب ) متعلق و منسوب و دارای خویشی و قرابت و علاقه . (ناظم الاطباء).
-
پیوندی
لغتنامه دهخدا
پیوندی . [ پ َ / پ ِ وَ ](حامص ) خویشی . قرابت سببی و نسبی : پس انوشروان ... با او صلح کرد و دختر او را بخواست و قرار دادند که ماوراءالنهر یا فرغانه انوشروان را باشد بسبب پیوندی ... (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ اروپا ص 94).همزبانی خویشی و پیوندی است مرد ...
-
رضاع
لغتنامه دهخدا
رضاع . [ رِ ] (ع مص ) مراضعة. (یادداشت مؤلف ). مصدر به معنی مراضعه است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بچه را به دایه دادن . (از ناظم الاطباء). شیر دادن زن باردار کودک را. شیر دادن کودک خود با کودک دیگر. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و رج...
-
بیگانگی
لغتنامه دهخدا
بیگانگی .[ ن َ / ن ِ ] (حامص ) صفت بیگانه . چگونگی بیگانه . (یادداشت مؤلف ). غیریت . مقابل خودی . عدم آشنایی . (از ناظم الاطباء). مقابل یگانگی . (یادداشت مؤلف ). ناآشنایی . ناشناسی . || غربت . بیگانه بودن . اجنبی بودن . (از ناظم الاطباء) (از یادداش...
-
ذومتربة
لغتنامه دهخدا
ذومتربة. [ م َ رَ ب َ ] (ع ص مرکب ) درویش . فقیر. بی چیز. || لاصق بالارض . با زمین دوسیده . بزمین چفسیده . و منه قوله تعالی : او مسکیناً ذامتربة (قرآن 90 / 16). و ابوالفتوح رازی در تفسیر آیات ، فلا اقتحم العقبة و ما ادریک ما العقبة فک رقبة او اطعام ف...
-
غربت
لغتنامه دهخدا
غربت . [ غ ُ ب َ ] (ع مص ) غُربَة. دوری از جای خود. دور شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غریب شدن . (مصادر زوزنی ). دوری از وطن . جدائی از وطن در طلب مقصود. غُرب . (اقرب الموارد). دوری از جای باش . دوری از خانمان . دوری از وطن و شهر. غریبی : ز خان و ...
-
پیربداق
لغتنامه دهخدا
پیربداق . [ ب ُ ] (اِخ ) پیربداغ . پسرمیرزا جهانشاه بن یوسف ترکمان از سلسله ٔ قراقوینلو. وی از جانب پدر مدتی حکومت فارس داشته و در آن اوان احمدبن حسین بن علی الکاتب تاریخ جدید شهر یزد را بنام وی ساخته و پرداخته است . دولتشاه در شرح زندگی وی در تذکره ...
-
معرفت
لغتنامه دهخدا
معرفت . [ م َ رِ ف َ ] (ع اِمص ) شناختگی و شناسایی . (ناظم الاطباء). شناسایی . شناخت . آشنائی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و آنکه در سایه ٔ رایت علما آرام گیرد تا به آفتاب کشف نزدیک افتد به مجرد معرفت آن چندان شکوه در ضمیر او پیدا آید که اوهام نها...
-
طبقات اجتماع
لغتنامه دهخدا
طبقات اجتماع . [ طَ ب َ ت ِ اِ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مردمی که از نظر وضع اجتماعی و اقتصادی با هم متفاوتند. مقریزی در رساله ٔ اغاثةالامة بکشف الغمة طبقات اجتماع را بدینسان تقسیم کرده است : 1 - اهل دولت . 2 - توانگران ، از قبیل بازرگانان و منع...
-
نزدیک
لغتنامه دهخدا
نزدیک . [ ن َ ] (حرف اضافه ، ق ) پهلوی : نزدیک (نزدیک )، از: نزد + یک (علامت نسبت )، نیز پهلوی : نزدیست ،کردی : نزوک (نزدیک ، قریب )، نزیک ، نزیک ، نزوک ، نیز کردی : نک (نزدیک ، پهلوی )، مخفف نزدک ، بلوچی : نزیک ، نزیخ ، نزی ، گیلکی : نزدیک ، فریزندی...