کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قراب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قراب
/qorāb/
معنی
غلاف شمشیر یا خنجر؛ نیام.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قراب
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (اِ.) غلاف شمشیر، نیام .
-
قراب
فرهنگ فارسی معین
(قَ رّ) [ ازع . ] (اِ.) ظرف شیشه ای ، قرابه .
-
قراب
فرهنگ فارسی معین
(قِ) [ ع . ] (مص ل .) پای برداشتن جهت جماع .
-
قراب
لغتنامه دهخدا
قراب . [ ق َ ] (ع اِ) نزدیک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گویند: افعل ذلک بقراب ؛ ای بقرب . (منتهی الارب )؛ یعنی بزودی بکن این را. (ناظم الاطباء).- قراب الشی ٔ ؛ هرچه قریب مرتبه ٔ آن باشد. (منتهی الارب ). هرچه نزدیک و قریب بمرتبه ٔ آن چیز باشد. (ن...
-
قراب
لغتنامه دهخدا
قراب . [ ق َرْ را ] (اِخ ) لقب گروهی از محدثان است . (منتهی الارب ).
-
قراب
لغتنامه دهخدا
قراب . [ ق َرْ را ] (اِخ ) لقب ابوعلی محمدبن محمد هروی مقری است . (منتهی الارب ).
-
قراب
لغتنامه دهخدا
قراب . [ ق ِ ] (اِخ ) ابن مالک بن عوف نصری امیرالامراء مشرکان حُنَین بود و هم درآن جنگ مسلمان شد. (تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 242).
-
قراب
لغتنامه دهخدا
قراب . [ ق ِ ] (ع مص ) مقاربة. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). || گام نزدیک گذاشتن . || پای برداشتن جهت گائیدن . (منتهی الارب ). || (اِ) نیام شمشیر. غلاف که شمشیر با نیام در وی باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : چون کسی نیست مرد معرکه ام تیغ آن به ک...
-
قراب
لغتنامه دهخدا
قراب . [ ق ُ ] (اِخ ) کوهی است به یمن . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
-
قراب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: قُرب و اَقرِبَة] [قدیمی] qorāb غلاف شمشیر یا خنجر؛ نیام.
-
قراب
واژهنامه آزاد
شهرک قراب دیناران، روستایی در دهستان دیناران در شهرستان اردل،استان چهارمحال وبختیاری
-
واژههای مشابه
-
قراب الشی
لغتنامه دهخدا
قراب الشی ٔ. [ ق ُ بُش ْ ش َی ْءْ ] (ع اِ مرکب ) هرچه قریب مرتبه ٔآن باشد. (منتهی الارب ). هرچه نزدیک و قریب به مرتبه ٔ آن چیز باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به قِراب شود.
-
قراب المؤمن
لغتنامه دهخدا
قراب المؤمن . [ ق ُبُل ْ م ُءْ م ِ ] (ع اِ مرکب ) دانائی و دریافت وی . (منتهی الارب ). دانائی و دریافت مؤمن . (ناظم الاطباء). در حدیث است : اتقوا قراب المؤمن فانه ینظر بنوراﷲ.