کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قدوسیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قدوسیت
واژگان مترادف و متضاد
تقدس، تنزیه
-
جستوجو در متن
-
halidome
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هالیدوم، چیز مقدس، جای مقدس، قدوسیت
-
spiritualties
دیکشنری انگلیسی به فارسی
معنویت، روحانیت، روحانیون، قدوسیت
-
sainthood
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صبح بخیر، تقدس، حضرت، قدوسیت
-
holiness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقدس، قدوسیت، پرهیز کاری، لقب پاپ
-
holinesses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
افتخار، تقدس، قدوسیت، پرهیز کاری، لقب پاپ
-
تقدس
واژگان مترادف و متضاد
۱. پارسایی، پاکی، تبارک، تقوا، تنزه، زهد، قدوسیت ۲. پاک بودن، منزه شدن
-
honesty
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صادقانه، صداقت، درستکاری، امانت، درستی، دیانت، راستکاری، قدوسیت، جلال، قابلیت امین
-
honesties
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چرت زدن، صداقت، درستکاری، امانت، درستی، دیانت، راستکاری، قدوسیت، جلال، قابلیت امین
-
قدوس
لغتنامه دهخدا
قدوس . [ ق ُدْ دو ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . (منتهی الارب ). قدوس سبوح ، رب الملائکة و الروح . یکی ازصفات خدای تعالی است که مکتوب بازوهای قدوس او. (کتاب مزامیر 98:1 و کتاب اشعیاء 52:10). و «کلام قدوس او». (کتاب ارمیاء 23:9). و «روز مقدس من ...
-
تقدیس
لغتنامه دهخدا
تقدیس . [ ت َ ] (ع مص ) پاک کردن . (زوزنی ) (دهار). تطهیر. (تعریفات جرجانی ). پاکیزه کردن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پاک کردن خدای تعالی کسی را. (از اقرب الموارد). || به پاکی صفت کردن . (زوزنی ). خدای را به پاکی صفت کر...
-
کاتولیک روم
لغتنامه دهخدا
کاتولیک روم . [ ت ُ ک ِ ] (اِخ ) نام یکی از دو شعبه ٔ مهم کلیسای مسیح . و. م . میلر نویسد: کلیسا هم مانند دولت دارای تشکیلات مفصلی بود. ظاهراً تمام اسقفان مساوی بودند ولی حقیقةً اسقفان مراکز بزرگ امپراطوری متدرجاًدارای قدرت مخصوصی بر کلیساهای اطراف خ...
-
خداشناسی
لغتنامه دهخدا
خداشناسی . [ خ ُ ش ِ ] (حامص مرکب ) شناخت خدا.معرفةاﷲ. (یادداشت بخط مؤلف ). کنایه از تدین و دینداری . دانش خداشناسی : دانش خداشناسی در معنی حقیقی خود، شامل قسمتی از فلسفه است که از طرفی با توصیف جهان سر و کار دارد. البته نه من حیث هوهو، بلکه از جهت ...