کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قدمیاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قدم
واژگان مترادف و متضاد
بیآغازی، جاودانگی، دیرینگی، سابقه، قدمت ≠ ابد، حدوث
-
قدم
واژگان مترادف و متضاد
پا، خطوه، گام
-
قدم
فرهنگ فارسی معین
(قَ دَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) پای ، گام . ج . اقدام . 2 - واحد مسافت و آن فاصلة میان دو پایة یک فرد متوسط است به هنگام راه رفتن . 3 - (اِمص .) عمل ، کار. 4 - ثبات و پایداری . ؛~رنجه فرمودن کنایه از: تشریف آوردن . ؛~ کسی سبک بودن کنایه از: الف - خوش ق...
-
قدم
فرهنگ فارسی معین
(ق دَ) [ ع . ] (حامص .) 1 - سابقه در کار. 2 - قدیم بودن ، ضد حدوث .
-
قدم
لغتنامه دهخدا
قدم . [ ] (اِخ ) ابن قادم بن زیدبن غریب بن جشم بن حاشد. وی در رأس جبل ضین (ظین ) در همدان مدفون است . او راست : 1 - قصیده ٔ رائیه . وی در این کتاب چیزی از احوال شهرهای یمن را آورده و آن را استاد اوجینیو غریفینی در مجلةالدروس الشرقیه نشر کرده و بر آن...
-
قدم
لغتنامه دهخدا
قدم . [ ق َ دِ ] (ع ص ) نیک مبارز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کثیرالاقدام . (اقرب الموارد). || دلاور بسیار پیش درآینده در حرب و جز آن . || سنگستان نیک درشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ماغلظ من الحره . (اقرب الموارد).
-
قدم
لغتنامه دهخدا
قدم . [ ق َدَ ] (ع اِمص ) پیشی در کار. || (اِ) آنکه او را مرتبه باشد در خیر و نیکوئی . || پی و اثر. گویند: قدم صدق . رجوع به قدم صدق شود. || دلیر. || پیش پای . || گام . خطوه . ج ، اقدام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بادیه آشام ، ثابت ، آبله پرور، آبله...
-
قدم
لغتنامه دهخدا
قدم . [ ق ِ ] (ع اِمص ) دیرینگی . (منتهی الارب ). اسم است قدیم را یعنی زمان قدیم . (از اقرب الموارد).
-
قدم
لغتنامه دهخدا
قدم . [ ق ِ دَ ] (ع اِمص ) پیشی در کار. || دیرینگی . || ضد حدوث . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || در اصطلاح عرفاء و صوفیه عبارت از سابقه ای است که حکم کرده است به آن حق بر بنده ازلاً و کامل میشود بنده بدان . (کشاف ج 2 ص 1211) (فرهنگ مصطلحات عرفا ص 314)...
-
قدم
لغتنامه دهخدا
قدم . [ ق ُ / ق ُ دُ ] (ع ص ) دلیر. (منتهی الارب ). شجاع . (اقرب الموارد). || (اِمص ) پیش رفتگی .
-
قدم
لغتنامه دهخدا
قدم . [ ق ُ دَ ] (اِخ ) موضعی است به یمن . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
-
قدم
لغتنامه دهخدا
قدم . [ ق ُ دُ ] (ع اِمص ) پیش پیش رفتگی . (منتهی الارب ). المضی ﱡ امام . (اقرب الموارد). || (ص ، اِ) ج ِ قادم . || ج ِ قَدوم . (منتهی الارب ).
-
قدم
لغتنامه دهخدا
قدم . [ق َ ] (ع اِ) جامه ای است سرخ . (منتهی الارب ). ثوب احمر. (اقرب الموارد). || (مص ) پیش درآمدن . قدوم . || بسیار پیش نمودن . (منتهی الارب ).
-
قدم
لغتنامه دهخدا
قدم . [ق ُ دَ ] (اِخ ) قبیله ای است به یمن . (منتهی الارب ).
-
قدم
دیکشنری عربی به فارسی
پا , قدم , پاچه , دامنه , فوت (مقياس طول انگليسي معادل 21 اينچ) , هجاي شعري , پايکوبي کردن , پازدن , پرداختن مخارج