کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قدغن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قدغن
/qadeqan/
معنی
ممنوع؛ غیرمجاز.
〈 قدغن کردن: (مصدر متعدی) ممنوع کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تاکید
۲. تحریم، جلوگیری، ممانعت، ممنوع، منع، نهی
۳. غیرمجاز
۴. قرق
دیکشنری
barred, forbidden, illegitimate, illicit
-
جستوجوی دقیق
-
قدغن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تاکید ۲. تحریم، جلوگیری، ممانعت، ممنوع، منع، نهی ۳. غیرمجاز ۴. قرق
-
قدغن
فرهنگ فارسی معین
(قَ دِ غَ) [ تر. ] (اِ.) نهی ، منع .
-
قدغن
لغتنامه دهخدا
قدغن . [ ق َ دَ غ َ ] (ترکی ، اِ) ظاهراً لفظ ترکی است به معنی تأکید و تقید و کنایه از تنبیه ساختن و مانع آمدن از کاری و صاحب مؤید الفضلاء این لفظ را فارسی دانسته . (آنندراج ).
-
قدغن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [ترکی] ‹غدقن، قدقن› qadeqan ممنوع؛ غیرمجاز.〈 قدغن کردن: (مصدر متعدی) ممنوع کردن.
-
قدغن
دیکشنری فارسی به عربی
امر
-
واژههای مشابه
-
قدغن کردن
دیکشنری فارسی به عربی
محرم , منع
-
قدغن کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أَحرَجَ (حَرَّجَ) علي
-
واژههای همآوا
-
غدغن
لغتنامه دهخدا
غدغن . [ غ َ دَ غ َ ] (ترکی ، اِ)شتاب و تأکید. (برهان ) (آنندراج ). دستپاچگی . این کلمه در ترکی جغتائی به صورت قدغن و قدغه است که صورت اخیر در فارسی به کار نمیرود و در ترکی آذری به صورت غدغن و قداغان استعمال می شود و همه ٔ اینها به معنی تنبیه و نهی ...
-
قَدَقَن
لهجه و گویش بختیاری
qadaqan 1. غدغن، منع، نهى؛ 2. سفارش، دستور.
-
جستوجو در متن
-
accursing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نفرین، قدغن کردن
-
قرق
واژگان مترادف و متضاد
حفاظت، قدغن، ممنوعالورود
-
منع شدن
واژگان مترادف و متضاد
قدغن شدن، نهی شدن، ممانعت شدن، جلوگیری شدن