کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قدسالاقداس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قُدُسِ
فرهنگ واژگان قرآن
طاهر- پاک
-
گلشن قدس
لغتنامه دهخدا
گلشن قدس . [ گ ُ ش َ ن ِ ق ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از عالم جبروت است . (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) : طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق که در این دامگه حادثه چون افتادم .حافظ.
-
عالم قدس
لغتنامه دهخدا
عالم قدس . [ ل َ م ِ ق ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )عالم اسماء و صفات حق است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). صدرا گوید: عالم قدس عالم مجردات و عالم الهی است . رجوع به اسفار ج 2 ص 148 و رسائل ملاصدرا ص 292 شود.
-
وادی قدس
لغتنامه دهخدا
وادی قدس . [ ی ِ ق ُ ] (اِخ ) کنایه از آسمان است که عیسی به آن عروج کرد : چون مسیح از ایمان یهود مأیوس گشت سیاحت اختیار فرمود چندگاه در اطراف جهان سیر کرده در اثناء اسفار نزول مایده واقعشد و در کرت ثانی که به موجب حکم ربانی به بیت المقدس مراجعت فرمو...
-
حدیقه ٔ قدس
لغتنامه دهخدا
حدیقه ٔ قدس . [ ح َ ق َ ی ِ ق ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرتبه ٔ واحدیت که آنرا جبروت گویند. (آنندراج ).
-
حظیره ٔ قدس
لغتنامه دهخدا
حظیره ٔ قدس . [ ح َ رَ ی ِ ق ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بهشت . رجوع به حظیره و حظیرةالقدس شود.
-
روح قدس
لغتنامه دهخدا
روح قدس . [ ح ِ ق ُ دُ / دْ ] (اِخ ) یا روح قدسی . مخفف روح القدس عربی است یعنی جبرئیل : روح قدس را ز فخر روزی صدبارگرد در و مجلسش مجال و مدار است . ناصرخسرو.نه مرد لافم خاقانی سخنبافم که روح قدس تند تاروپود اشعارم . خاقانی .و الا جهانیان را مقرر است...
-
قدس سره
لغتنامه دهخدا
قدس سره . [ ق ُدْ دِ س َ س ِرْ رُ ه ُ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) گور او پاک و مقدس باد! خاک او پاکیزه باد! و از آن به (قده ) رمز کنند.
-
قدس شریف
لغتنامه دهخدا
قدس شریف . [ق ُ س ِ ش َ ] (اِخ ) قدس . اورشلیم . رجوع به قدس شود.
-
قدس الابیض
لغتنامه دهخدا
قدس الابیض . [ ق ُ سُل ْ اَ ی َ ] (اِخ ) نام کوهی است . (منتهی الارب ).
-
قدس الاسود
لغتنامه دهخدا
قدس الاسود. [ ق ُ سُل ْ اَ وَ ] (اِخ ) نام کوهی است . (منتهی الارب ).
-
باغ قدس
لغتنامه دهخدا
باغ قدس . [ غ ِ ق ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اشاره به بهشت است . (برهان ). کنایه از بهشت . (هفت قلزم ) (انجمن آرای ناصری ). || باغ وسیع. (مجموعه ٔ مترادفات ).
-
قدس اللـه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] qaddasallāh خدا پاکیزه گرداناد.
-
قدس سره
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] qoddesaserroh گور او پاکیزه باد. Δ بعد از نام مرده گفته میشود.
-
حصار آستان قدس
لغتنامه دهخدا
حصار آستان قدس . [ ح ِ رِ ن ِ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد. واقع در شش هزارگزی جنوب باختری اسفراین و سه هزارگزی باختر شوسه ٔ عمومی بجنورد به اسفراین . ناحیه ای است واقع در جلگه ،معتدل . دارای 25 تن سکنه میباشد، ...