کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قدس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قدس
/qods/
معنی
۱. پاک شدن.
۲. پاک و منزه بودن.
۳. پاکی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پاکدامنی، پاکی، تنزیه، خلوص، صفا، منزه
دیکشنری
sanctum
-
جستوجوی دقیق
-
قدس
واژگان مترادف و متضاد
پاکدامنی، پاکی، تنزیه، خلوص، صفا، منزه
-
قدس
فرهنگ فارسی معین
(قُ) [ ع . ] (اِمص .) پاکی .
-
قدس
لغتنامه دهخدا
قدس . [ ق َ دَ ] (اِخ ) شهری است نزدیک حمص . بحیرة قدس منسوب است به آن . (منتهی الارب ).
-
قدس
لغتنامه دهخدا
قدس . [ ق َ دَ ] (ع اِ) پیکان بادسته . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
قدس
لغتنامه دهخدا
قدس . [ ق ُ ] (اِخ ) شهری است از شهرهای اردن و پایتخت قسمت غربی کشور اردن به شمار میرود و در نظر یهود و مسیحیان و مسلمانان مقدس و مورد احترام است . این شهر در طرف جنوب شرقی یافا و در فاصله ٔ پنجاه میلی آن بر فراز تپه های خرم وسط منطقه ٔ کوهستانی دل ا...
-
قدس
لغتنامه دهخدا
قدس . [ ق ُ ] (اِخ ) عبدالحمیدبن محمد علی بن عبدالقادر مدرس مسجد مکی و مسجد شافعی است . او را تألیفاتی است ، از جمله : 1 - ارشادالمهتدی الی شرح کفایةالمبتدی . این کتاب در مطبعه ٔ میمنیه به سال 1309 هَ . ق . در 151 صفحه به چاپ رسیده است . 2 - الانوار...
-
قدس
لغتنامه دهخدا
قدس . [ ق ُ ] (ع اِمص ) پاکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ترجمان قرآن جرجانی ترتیب عادل ) : این پرده گر نه عرش مجید است پس چراارواح قدس را قدم اندر میان اوست . خاقانی .در بارگاه قدس که جای ملال نیست سرهای قدسیان همه بر زانوی غمست . محتشم کاشانی .- عا...
-
قدس
لغتنامه دهخدا
قدس . [ ق ُ / ق ُ دُ ] (اِخ ) (روح ...) نام جبرئیل علیه السلام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به جبریل و روح القدس شود : دردسر دادیم حضرت را و حضرت روح قدس روح قدسی دردسرها برنتابد بیش از این .خاقانی .
-
قدس
لغتنامه دهخدا
قدس . [ ق ُ دَ ] (ع اِ) کاسه ٔ خردتر شبیه به غمر. (منتهی الارب ). کاسه ٔ خورد. (آنندراج ). قُدُس نیز آمده . (منتهی الارب ).
-
قدس
لغتنامه دهخدا
قدس . [ ق ُ دُ ] (ع اِمص ) پاکی . (منتهی الارب ). || (اِ) کاسه ٔ خرد. (آنندراج ). || (مص ) پاک شدن . (منتهی الارب ). رجوع به قُدس شود.
-
قدس
لغتنامه دهخدا
قدس . [ ق ُ/ ق ُ دُ ] (اِخ ) کوهی است بزرگ به نجد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). یا آن به ضم اول است فقط. (آنندراج ).
-
قدس
دیکشنری عربی به فارسی
درزمره مقدسان شمردن , شرعي کردن , درزيارتگاه گذاشتن , تقديس کردن , ضريح ساختن () مقدس وگرامي داشتن
-
قدس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] qods ۱. پاک شدن.۲. پاک و منزه بودن.۳. پاکی.
-
قدس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qodos ۱. پاکی.۲. بهشت.