کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قدر بی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
bolometric magnitude
قدر تام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم، نجوم رصدی و آشکارسازها] قدر ستاره با احتساب انرژی گسیلشده در تمام طولِموجها متـ . قدر ظاهری تام apparent bolometric magnitude
-
J magnitude
قدر جِی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] قدر عبوری از پالایۀ جِی
-
limiting magnitude
قدر حدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] 1. قدر ظاهری کمنورترین ستاره که تنها به کمک ابزار نجومی مشاهده میشود 2. قدر کمنورترین ستارۀ مندرج در یک فهرست نجومی (astronomical catalogue)
-
apparent magnitude
قدر ظاهری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم، نجوم رصدی و آشکارسازها] معیاری برای سنجش روشنایی ظاهری اجرام سماوی متـ . قدر 2 magnitude 2
-
photographic magnitude
قدر عکسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] قدر ستاره که به کمک صفحههای عکاسی اندازهگیری میشود
-
photoelectric magnitude
قدر فوتوالکتریکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] قدر ستاره که به کمک نورسنجهای فوتوالکتریکی (photoelectric photometer) اندازهگیری میشود
-
total magnitude, integrated magnitude
قدر کلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] قدر ظاهری جِرم نجومی گسترده (extended object) اگر تمام نور آن در یک نقطه متمرکز شده باشد
-
K magnitude
قدر کی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] قدر عبوری از پالایۀ کی
-
visual magnitude
قدر مرئی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] قدر ظاهری ستاره در صورت رؤیت با چشم غیرمسلح
-
V magnitude
قدر وی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] قدر عبوری از پالایۀ وی
-
U magnitude
قدر یو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] قدر عبوری از پالایۀ یو
-
سبک قدر
لغتنامه دهخدا
سبک قدر. [ س َ ب ُ ق َ ] (ص مرکب ) سبکسر و کم قدر. (ناظم الاطباء).
-
عالی قدر
لغتنامه دهخدا
عالی قدر. [ ق َ ] (ص مرکب ) بلندمرتبت . والامقام . بزرگوار. از القاب احترام که در اول نوشتجات و در سر پاکتها نویسند. (ناظم الاطباء).
-
هم قدر
لغتنامه دهخدا
هم قدر.[ هََ ق َ ] (ص مرکب ) هم قیمت . هم مرتبه . (آنندراج ).
-
یک قدر
لغتنامه دهخدا
یک قدر. [ ی َ / ی ِ ق َ ] (ص مرکب ) دارای یک مقدار و یک اندازه و یک قیمت و یک رتبه . (ناظم الاطباء). هم قدر. هم اندازه . || (ق مرکب ) یک قدری . کمی و اندکی . (ناظم الاطباء). مقداری .