کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قدری مطلب را بسط دهید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قدری مطلب را بسط دهی...
برابر فارسی
اندکی سخن را باز کنید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قدری مطلب را بسط دهید
فرهنگ واژههای سره
اندکی سخن را باز کنید
-
واژههای مشابه
-
غیلان قدری
لغتنامه دهخدا
غیلان قدری . [ غ َ ن ِ ق َ دَ ] (اِخ ) رجوع به غیلان بن مسلم شود.
-
قدری پاشا
لغتنامه دهخدا
قدری پاشا. [ ق َ ](اِخ ) محمد. از دانشمندان و نویسندگان معاصر مصر است . او راست : 1 - الاحکام الشریعة فی الاحوال الشخصیة. این کتاب طبق مذهب ابوحنفیه نوشته شده و در بولاق به سال 1298 هَ . ق . و در آستانه به سال 1304 هَ . ق . در 140 صفحه ، در مطبعه ٔ ج...
-
بی قدری
لغتنامه دهخدا
بی قدری . [ ق َ ] (حامص مرکب )بی ارزشی . بی اعتباری . ناچیزی . کم اهمیتی : ور زآنکه بغردی بناگاهان پیرامن او هزبر یا ببری زآن جانب خویش ننگرد زین سواز ننگ حقارت و ز بی قدری . منوچهری .نشد بی قدر و قیمت سوی مردم ز بی قدری صدف لؤلوی شهوار. ناصرخسرو.پا...
-
جستوجو در متن
-
بسط
لغتنامه دهخدا
بسط. [ ب َ ] (ع اِمص ) فراخی . (غیاث اللغات ) (مؤیدالفضلاء) (آنندراج ). فراخی . وسعت . (ناظم الاطباء). گشادگی . پهن شدن . پهنی یافتن . پهنی . پهنا. (نفایس الفنون ). فراخی . حیز میان ذرات . انشراح . (نفایس الفنون ). پهن کردگی . (ناظم الاطباء). جای فر...
-
کدر
لغتنامه دهخدا
کدر. [ ک َ دَ ] (اِ) رستنی باشد بسیار خوشبوی و آن را کادی گویند. شراب آن حصبه و جدری را نافع است تا به حدی که کسی را که آبله بیرون می آید قدری شراب کادی بیاشامد اگر عدد آن پنج باشد به شش نرسد. (برهان ) (آنندراج ). و آن را به هندی کیورا گویند که گلی ا...
-
نیم خورده
لغتنامه دهخدا
نیم خورده . [ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آنچه از غذا در ظرف بماند. باقی مانده ٔ غذا. (ناظم الاطباء). نیم خورد. پس مانده . بازمانده . سؤر. ته مانده . وامانده . فضله ٔ خوان . دهن زده . بقیه و پس مانده ٔ خوراکی که دیگری قدری از آن خورده است : ...
-
عقاقیر
لغتنامه دهخدا
عقاقیر. [ ع َ ] (ع اِ) ج ِ عَقّار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). اسم جنس ادویه است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (مخزن الادویه ). هر گیاه که بدان تداوی کنند. مفردات طب . (یادداشت مرحوم دهخدا). ادویه که از قسم بیخ نباتات است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ...
-
شرح
لغتنامه دهخدا
شرح . [ ش َ ] (ع مص ) گوشت را به قطعات بلند بریدن . (از اقرب الموارد). قطع کردن گوشت را از عضو یا قطع کردن گوشت را از استخوان مانند شرّح . (از تاج العروس ). شرحه کردن گوشت . (تاج المصادر بیهقی ). پاره کردن گوشت . شرحه کردن . (بحر الجواهر). || چیزی را...
-
واحد کار
لغتنامه دهخدا
واحد کار. [ ح ِ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فیزیکی ) واحدی که برای سنجش کار یا انرژی به کار میرود. و واحد کار یا انرژی در دستگاه .S.T.M و .S.K.M کیلوگرم متر است و آن کاری است که یک کیلوگرم نیرو را یک متر تغییر مکان دهد. رجوع به انرژی و رجوع...
-
صلیب
لغتنامه دهخدا
صلیب . [ ص َ ] (ع اِ) چوبی است که ترسایان در زنار بندند و به فارسی آنرا چلیپا گویند و نوشته اند که این معرب چلیپ است . وجهش آنکه چون عیسی علیه السلام را بر آسمان بردند، طرطوس نام شخصی را که همشکل عیسی علیه السلام بود، بر دار کشیدند و بعد این واقعه تر...
-
استیفان
لغتنامه دهخدا
استیفان . [ اِ ] (اِخ ) (تاج ) دو تن به این اسم بودند: اول شخصی که در قرنطش مسیحی شد (کتاب اول قرنطیان 16 و 15) و پولس او را تعمید داد. و دوم یکی از آن هفت تن بود که کلیسای اورشلیم آنان را برای اینکه حواریان را در خدمت فقرا امداد کنند تعیین کرد. (کتا...
-
پلوپونز
لغتنامه دهخدا
پلوپونز. [ پ ِ ل ُپ ُ ن ِ ] (اِخ ) (جنگ ...) این نام بجنگ تاریخیی که از سال 431 تا 404 ق . م . بین اسپارت و آتن ادامه یافت و بتخریب آتن منتهی شد اطلاق میگردد. چند واقعه ٔ فرعی از قبیل مداخله ٔ آتن در مشاجرات کرسیر و کرنت موجب خصومت و مجادله گردید ولی...