کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قدری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
radiometric magnitude
قدر پرتوسنجشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] قدری که با پرتوسنج اندازهگیری میشود
-
لَختی
لهجه و گویش تهرانی
کمی، اندکی، قدری
-
X-ray nebula
سحابی پرتوایکس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] سحابیای که دمای آن بهقدری بالا است که میتواند تابش ایکس داشته باشد
-
بعض الشيء
دیکشنری عربی به فارسی
قدري , مقدار نامعلومي , تاحدي , مختصري
-
latish
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لاتین، اندکی دیر، قدری دیر
-
پارهای
واژگان مترادف و متضاد
۱. برخی، بعضی، گروهی ۲. اندکی، بخشی، قدری، کمی، مقداری
-
تقدیرگرا
واژگان مترادف و متضاد
قدریمشرب، قدری، قدریه، جبریمسلک ≠ تفویضگراقدریمشربی، جبریمسلکی ≠ تفویضگرایی
-
بلغه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بلغَة] [قدیمی] bolqe قوت روزانه به قدری که از آن زیاد نیاید؛ آنچه به آن روز بگذرانند.
-
بهمی
لغتنامه دهخدا
بهمی . [ ب َ ] (ق ) قدری و اندک . (آنندراج ).
-
predestinarianism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشگامان گرایی، پیروی از فلسفه قدری وجبری
-
ناچیزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) nāčizi ۱. ناچیز بودن؛ کوچکی.۲. بیارجی؛ بیقدری.
-
خوش ترک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] xoštarak کمی خوشتر و نیکوتر؛ قدری بهتر و خوشایندتر.
-
کمی
واژگان مترادف و متضاد
۱. اندکی، قدری، لختی ۲. قلت، کسری، نقصان ≠ تعدد، کثرت
-
photovisual magnitude
قدر چشمنگاشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] قدری که به کمک ابزاری اندازهگیری میشود که حساسیت آن با چشم انسان یکسان است
-
ابتذال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ebtezāl ۱. دائم به کار بردن و کهنه کردن چیزی؛ کهنگی.۲. خوار کردن؛ بیقدری؛ پستی.