کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قدریه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قدریه
/qadariy[y]e/
معنی
فرقهای از مسلمانان که منکر قضا و قدر هستند و هر کسی را در کار خود فاعل مختار میدانند. آنها معتقدند انسان در اعمال و رفتار خود آزاد است و میتواند کاری را به ارادۀ خود انجام دهد یا ترک کند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قدریه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به قَدَر) [عربی: قدرِیَّة، مقابلِ جبرِیَّة] (فلسفه) qadariy[y]e فرقهای از مسلمانان که منکر قضا و قدر هستند و هر کسی را در کار خود فاعل مختار میدانند. آنها معتقدند انسان در اعمال و رفتار خود آزاد است و میتواند کاری را به ارادۀ ...
-
واژههای مشابه
-
قدریة
لغتنامه دهخدا
قدریة. [ ق َ دَ ری ی َ ] (اِخ ) کسانی هستند که گمان کنند هرکس آفریدگار کار خویش است و کفر و معاصی را به تقدیر خدا ندانند. (تعریفات جرجانی ). طائفه ای از معتزله اند. از معتزله بیست مذهب منشعب گشته که یکی از آنان قدریه است و همه در چند امر با هم اتفاق ...
-
جستوجو در متن
-
تقدیرگرا
واژگان مترادف و متضاد
قدریمشرب، قدری، قدریه، جبریمسلک ≠ تفویضگراقدریمشربی، جبریمسلکی ≠ تفویضگرایی
-
اهل قدر
لغتنامه دهخدا
اهل قدر. [ اَ ل ِ ق َ دَ ] (اِخ ) رجوع به قدریه شود.
-
قدری
لغتنامه دهخدا
قدری . [ ق َ دَ ری ی ] (ص نسبی )نسبت است به قدر. مقابل جبری . رجوع به قدریه شود.
-
مفوضه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مفوَّضَة، مقابلِ جبریّه] mofavvaze فرقهای از مسلمانان که قائل به اختیار انسان بودند و اعتقاد داشتند خداوند آزادی و اختیار را به انسان تفویض کرده است؛ قدریّه.
-
محاربی
لغتنامه دهخدا
محاربی . [ م ُ رِ ] (اِخ ) محارب بن محمد المحاربی السدوسی ، مکنی به ابوالعلاء قاضی شافعی متوفی در 359 (هَ . ق .) از نسل محارب بن دثار. از مردم بغداد است و عالم به اصول و تألیفی در رد مخالفان از جهمیه و قدریه و غیر آنان دارد. (الاعلام زرکلی ).
-
اصحاب معمر
لغتنامه دهخدا
اصحاب معمر. [ اَ ب ِ م ُ ع َم ْم َ ] (اِخ ) معمریه . پیروان معمربن عباد سلمی بودند و معمر از بزرگترین قدریه بود. رجوع به معمریه و ملل و نحل شهرستانی چ مطبعه ٔ حجازی قاهره ج 1 ص 89 شود.
-
اهل اهواء
لغتنامه دهخدا
اهل اهواء. [ اَ ل ِ اَهَْ ] (اِخ ) اهل قبله را گویند که در عقیده با اهل سنت مخالف باشند. و آنان عبارتند از: جبریه ، قدریه ، روافض ، خوارج ، معطله ، مشبهه . و هر یک از گروه مزبور بر دوازده گروه تقسیم شده اند که مجموع آنها هفتاد و دو گروه شوند. (از کشا...
-
خالدی
لغتنامه دهخدا
خالدی . [ ل ِ ] (اِخ ) عبداﷲبن محمدبن حسن خالدی ، مکنی به ابومحمد. از بزرگان فرقه ٔ مرجئه ٔ قدریّه است . مثل محمدبن شبیب بصری . رجوع به ملل و نحل شهرستانی ص 103 و الفرق بین الفرق ص 96 و 19 و التنبیه و الاشراف ص 96 شود. (از خاندان نوبختی عباس اقبال ص ...
-
شمری
لغتنامه دهخدا
شمری . [ ش ِ ] (اِخ ) نام فرقه ای است منسوب به شمرالمرجی ٔ و از فرق مرجئه ٔ قدریه بشمارند. به عقیده ٔ آنان ایمان عبارت است از معرفت به خدا، محبت و فروتنی نسبت بدو با قلب و اقرار به اینکه او یکی است و همتا ندارد و اینکه پیغمبران دلیل آوردند اقرار بدان...
-
بیهسیة
لغتنامه دهخدا
بیهسیة. [ ب َ هََ سی ی َ ] (اِخ ) بیهشیة. گروهی از خوارج منسوب به هیصم بن جابر خارجی . (از منتهی الارب ) (از مفاتیح ). اصحاب ابوبیهس بن الهیصم بن جابر معتقد بودند که ایمان عبارت است از اقرار و یقین بخدا و به آنچه رسول (ص ) آورده است و درنسبت افعال به...
-
هفتاد و دو ملت
لغتنامه دهخدا
هفتاد و دو ملت . [ هََ دُ دُ م ِل ْ ل َ ] (اِ مرکب ) باید دانست که همگی ملتها هفتادوسه اند، یکی از آن سنت و جماعت و هفتادودو سوای آن در اصل شش گروه اند: رافضیه ، خارجیه ، جبریه ، قدریه ، جهمیه ، مرجیه ،و هر گروهی از اینها این است : فرقه های «رافضیه »...