کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قدرمایه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قدرمایه
معنی
( ~ . یِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) مایه کم ، اندک مایه .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قدرمایه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . یِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) مایه کم ، اندک مایه .
-
قدرمایه
لغتنامه دهخدا
قدرمایه . [ ق َ دَ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) مترادف اندک مایه : با همه خردی به قدرمایه زورمیل کش پنجه ٔ شیر است مور. نظامی .چون قدرمایه شد بسختی و رنج یافت گنجی و برفروخت چو گنج . نظامی (هفت پیکر ص 76).چون قدرمایه راه بنوشتندوز خطرگاه کوه بگذشتند ...نظام...
-
جستوجو در متن
-
اسباب
لغتنامه دهخدا
اسباب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سبب . مایه ها. سِلعة.(منتهی الارب ). حماله . جامل . (منتهی الارب ). رسن ها. اواخی . پیوندها. اطراف . درها. (وطواط). وسایل . ساز. برگ . لوازم . آلات . همه ٔ چیزهای غیرخوردنی : همه مال و اسباب و این زیب و فرکنیزان مه روی با تا...