کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قدردانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قدردانی
/qadrdāni/
معنی
= قدرشناسی
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تشکر، تقدیر، سپاسگزاری ≠ قدرناشناسی، نمکنشناسی
برابر فارسی
سپاسدار
فعل
بن گذشته: قدردانی کرد
بن حال: قدردانی کن
دیکشنری
recognition, appreciation, commendation, gratitude, tribute
-
جستوجوی دقیق
-
قدردانی
واژگان مترادف و متضاد
تشکر، تقدیر، سپاسگزاری ≠ قدرناشناسی، نمکنشناسی
-
قدردانی
فرهنگ واژههای سره
سپاسدار
-
قدردانی
لغتنامه دهخدا
قدردانی . [ ق َ ] (حامص مرکب ) قدرشناسی .
-
قدردانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] qadrdāni = قدرشناسی
-
قدردانی
دیکشنری فارسی به عربی
تقدير
-
واژههای مشابه
-
ابراز قدردانی کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أعرب عن إشادته
-
مبنی بر قدردانی
دیکشنری فارسی به عربی
مقدر
-
قدردانی کردن (از)
دیکشنری فارسی به عربی
قدر
-
جستوجو در متن
-
appreciative
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قدردانی، قدردان، قدرشناس، مبنی بر قدردانی
-
appreciatively
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قدردانی
-
gentilish
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قدردانی کردن
-
appreciates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قدردانی می کنم، درک کردن، تقدیر کردن، قدردانی کردن، احساس کردن، بربهای چیزی افزودن، قدر چیزی را دانستن
-
appreciate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قدردانی، درک کردن، تقدیر کردن، قدردانی کردن، احساس کردن، بربهای چیزی افزودن، قدر چیزی را دانستن