کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قدام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قدام
/qoddām/
معنی
۱. جلو؛ پیش.
۲. کسی که در شرف و منزلت نسبت به دیگران پیشی و برتری داشته باشد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پیش، جلو، قبل ≠ پس، پشت
دیکشنری
fore
-
جستوجوی دقیق
-
قدام
واژگان مترادف و متضاد
پیش، جلو، قبل ≠ پس، پشت
-
قدام
لغتنامه دهخدا
قدام . [ ق َ م ِ ] (اِخ ) آبشخوری است به بحرین . (معجم البلدان ).
-
قدام
لغتنامه دهخدا
قدام . [ ق َ م ِ ] (اِخ ) ماده سگی . (منتهی الارب ).
-
قدام
لغتنامه دهخدا
قدام . [ ق َ م ِ ] (اِخ ) نام اسب عبداﷲبن عجلان نهدی . (منتهی الارب ).
-
قدام
لغتنامه دهخدا
قدام . [ ق َ م ِ] (اِخ ) نام اسب عروةبن سنان عبدی . (منتهی الارب ).
-
قدام
لغتنامه دهخدا
قدام . [ ق َدْ دا ] (ع اِ) پیش . خلاف وراء. (منتهی الارب ). || شتر گشن . || سرآمد مردم در شرف . || پادشاه . (منتهی الارب ). ملک . (اقرب الموارد). || مهتر قوم . (منتهی الارب ). سید. (اقرب الموارد).
-
قدام
لغتنامه دهخدا
قدام . [ ق ُ ] (ع ص ) دیرینه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
قدام
لغتنامه دهخدا
قدام . [ ق ُدْ دا ] (ع اِ) پیش . خلاف وراء. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || شتر گشن . (منتهی الارب ). || سرآمد مردم در شرف . (منتهی الارب ). || پادشاه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مهتر قوم . (منتهی الارب ). || جزار. (اقرب الموارد). قصاب . رجو...
-
قدام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qoddām ۱. جلو؛ پیش.۲. کسی که در شرف و منزلت نسبت به دیگران پیشی و برتری داشته باشد.
-
واژههای همآوا
-
غدام
لغتنامه دهخدا
غدام . [ غ ُ ] (اِخ ) ابن شتیر، معاصر حجاج بود و هنگامی که حجاج به قتیبةبن مسلم نوشت : آدم جعدی را پیش من بفرست وی غدام بن شتیر را فرستاد. رجوع به البیان و التبیین چ حسن سندوبی قاهره ج 1 ص 296 و 297 شود.
-
جستوجو در متن
-
قدیدیم
لغتنامه دهخدا
قدیدیم . [ ق ُ دَ ] (ع اِمصغر) مصغر قُدّام به معنی پیش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به قدام شود.
-
طلحة
لغتنامه دهخدا
طلحة. [ طَ ح َ ] (اِخ ) ابن سوار. صاحب تاریخ سیستان ذیل عنوان «عصیان آوردن خالدبن محمدبن یحیی » وی را از سرداران احمد قدام دانسته وگوید پس از هزیمت شدن احمد قدام از عبداﷲبن احمد «هندوان با احمد قدام به بست شدند و طلحةبن سوار را به طلیعه به دهک فرستاد...
-
جلو
واژگان مترادف و متضاد
۱. برابر، روبرو، رویاروی، مقابل ۲. قبال، قدام ۳. پیش، نزد ۴. لگام، عنان ≠ پشت، خلف، دبر