کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قداست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قداست
/qa(e)dāsat/
معنی
طهارت؛ پاکی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قداست
فرهنگ فارسی معین
(ق سَ) [ ع . ] (اِ.) وضع یا کیفیت مقدس بودن .
-
قداست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: قداسَة] qa(e)dāsat طهارت؛ پاکی.
-
جستوجو در متن
-
متبرک شدن
واژگان مترادف و متضاد
قداست یافتن، تبرک یافتن
-
کَعبه و میخانه
فرهنگ گنجواژه
تضاد در قداست محل.
-
تنزیه
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیآلایشی، پاکدامنی، پاکی، طهارت، قداست ۲. تهذیب ۳. پالایش، پاک دانستن
-
متبرک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَبرّک] mote(a)barrek ۱. دارای خیر و برکت؛ بابرکت.۲. خجسته و مبارک.۳. دارای قداست.
-
آسمان
فرهنگ نامها
(تلفظ: ās(e)mān) فضای لایتناهی که منظومهها و صورتهای فلکی در آن قرار دارند ؛ (در اعلام) نام فرشتهای موکل تدابیر امور ؛ (به مجاز) عالم بالا ، درگاه قدس خداوند ، عالم غیب ، جایگاه فرشتگان ، عالم الوهیت و قداست ؛ (در قدیم) (گاه شماری) روز بیست و هفتم...
-
دی
واژهنامه آزاد
به مادر گویند . فقط برای آنکس که فرزند زاییده باشد گفته می شود. به هر زن یا از زبان هر کس گفته یا شنیده نمی شود. دی که از سوی فرزندان خود مادر صدا زده می شود یادآور قداست آنکس است که به مانند خالقش توانایی خلق کردن و زایش دارد. خلق فرزند ، خلق اجتماع...